
انتقالمتقابل: حوزهی مورد توافق

انتقالمتقابل[۱]: حوزه جدید مورد توافق
در طی دهه اخیر، ایده روانکاوان پیرو مکاتب نظری مختلف، در مورد مفهوم انتقالمتقابل بههم نزدیکتر شده است. این همگرایی به تکامل دو مفهوم اساسی، یعنی همانندسازی فرافکنانه[۲] و فعلیت[۳] انتقالمتقابل مربوط میشود. مفهوم همانندسازی فرافکنانه از یک فانتزی درونروانی[۴] متعلق به بیمار که کلاین برای نخستین بار معرفی کرد، به نوعی تعامل بینفردی (بین بیمار و روانکاو) تکامل یافته است. مفهوم فعلیت انتقالمتقابل عمدتاً برای توصیف موقعیتهای بالینی بهکار میرود که در آن واکنش انتقالمتقابلِ روانکاو، با تلاش بیمار برای فعلیت بخشیدن به فانتزی انتقالیاش مطابقت داشته باشد. این ایدهها، در کنار آنچه ساختارگرایان اجتماعی[۵]، نظریهپردازان ارتباطی[۶] و همچنین سندلر با مفهومسازی خود از «پاسخ به نقشگذاری[۷]» ارائه کرده است، منجر به فهم انتقالمتقابل بعنوان آفرینش مشترک بیمار و روانکاو شده است. البته براساس مکتب نظری مورد حمایت روانکاو، سهم نسبی بیمار و تحلیلگر متفاوت خواهد بود. بهتر است به این حوزهی مورد توافق با دید طیفی و مدرج نگاه کنیم، بهطوریکه در یک انتهای آن سهم بیشتری به روانکاو داده میشود و در انتهای دیگر بر نقش بیمار تاکید میگردد. اگرچه فعلیت انتقالمتقابل بهطور گسترده بعنوان پدیدهای غیرقابل اجتناب پذیرفته شده، ولی نقش آن در ایجاد تغییرات درونروانی همچنان مورد مناقشه است.
والراشتاین (۱۹۹۰) در پژوهش خود به هدف یافتن حوزه مورد توافق اینطور ذکر کرد که سنتهای متنوع روانکاوی، بیش از آنکه در تکنیک با هم متفاوت باشند، در تئوری از هم فاصله دارند. از نظر او، توجه سیستمیک به پدیدههای هستهای روانکاوی یعنی انتقال و مقاومت، نشان میدهد که در شرایط بالینی فارغ از تئوری نظری بکار گرفته شده، شباهت این دو بیش از تفاوت آنهاست. در این مقاله نشان خواهم داد که انتقالمتقابل حوزه جدیدی است که توافق بر سر مفهوم آن، در نوشتههای اخیر روانکاوی به چشم میخورد.
آبند (۱۹۸۹) تصریح میکند که مهم بودن انتقالمتقابل روانکاو به عنوان منبع اطلاعاتی برای فهمیدن بیمار، در حال حاضر بهطور گسترده پذیرفته شده است. همچنین به موازات با آن، اشتراکات کلاینیهای معاصر و ایگو سایکالجیستهای کلاسیک، نیز بهتدریج افزایش یافته است (ریچاردز و ریچاردز).
این تفاهم بین روانکاوان دو سوی اقیانوس اطلس، با تم مورد توافق دیگر در نوشتههای روانکاوی معاصر همراه بوده است. هافمن (۱۹۹۴) در یادداشتهای خود به تعداد زیادی از گزارشهای اخیر اشاره کرده که در آن روانکاو به نوعی از روشهای سنتی یا پذیرفته شدهتر منحرف شده یا به قول هافمن «کتاب را دور انداخته» است. او معتقد است، ورود سوژگی خودانگیز روانکاو در فرآیند تحلیل علت این پدیده بوده است. با نگاه جامعتر به موضوع مشخص میشود که این ایده که روانکاو از طریق سلسله فعلیتهای مستمر به درون دنیای بیمار کشیده میشود و از جایگاه سنتی روانکاو و لوح سفید بودن خارج میگردد، روز به روز پذیرش بیشتری مییابد. بررسی ارتباط دو مفهوم همانندسازی فرافکنانه و فعلیت انتقالمتقابل کمک میکند مسیر تکامل این حوزه مورد توافق روانکاوی معاصر که بخشی از آن واقعیت روانشناختی روانکاو را در بر میگیرد، بهتر ردیابی کنیم.
مفهوم همانندسازی فرافکنانه:
در پنجاه سال اخیر، ارتباط بین مفاهیم همانندسازی فرافکنانه و انتقالمتقابل، تکامل قابل توجهی پیدا کرده است. اگرچه ابداع واژه همانندسازی فرافکنانه بهدرستی به ملانی کلاین نسبت داده شده، ولی نوشتههای او پیرامون این موضوع نسبتاً پراکنده و مبهم است. این واژه نخستین بار در مقاله او با عنوان «یادداشتهایی پیرامون مکانیسمهای اسکیزوئید» ظاهر شد که البته در آن نقش یک مبحث جانبی و کم اهمیت را داشت. کلاین در آن مقاله، همانندسازی فرافکنانه را بعنوان یکی از مکانیسمهای دفاعی متعددی که فرد در وضعیت پارانوئید-اسکیزوئید بهکار میبرد، معرفی کرده بود. به این معنا که نوزاد در تلاشی برای کنترل و تصاحب مادر، «بخشهای بد» از ایگوی خود را به درون بدن او بیرون میاندازد.
به این ترتیب روانکاوان بریتانیایی پیرو کلاین، همانندسازی فرافکنانه را بهصورت نوعی فانتزی درونروانی مفهومسازی میکنند (سگال ۱۹۶۴ و اسپیلیوس ۱۹۹۲). برخی صاحبنظران معاصر آمریکایی (آگدن ۱۹۷۹ و شارف ۱۹۹۲) در زمینه همانندسازی فرافکنانه، به پاورقی کلاین در یکی از مقالاتش اشاره کردهاند که درآن تاکید بر فرافکنی محتوای بد به درون بدن مادر است و نه به روی او. این تلاش کلاین برای ابهامزدایی، میتواند اشارهای به جنبهی بینفردیِ فرآیند همانندسازی فرافکنانه باشد. این دیدگاه در مقاله بعدی او یعنی «پیرامون همانندسازی» (۱۹۵۵) تقویت میشود. آگدن (۱۹۹۴) به رمان «اگر من جای تو بودم» نوشته جولین گرین که محور اصلی مقاله کلاین است اشاره میکند که در آن فردی که مورد فرافکنی قرار گرفته در نتیجه فرآیند به وضوح دگرگون میشود.
برخلاف نظر آگدن، اسپیلیوس (۱۹۹۲) چنین برداشتی از مقاله ندارد. به عقیده او، کلاین تغییر در اُبژه بیرونی را از اجزای ضروری همانندسازی فرافکنانه نمیداند. به اعتقاد او، جایی که روانکاو تحت تاثیر رفتار بیمار قرار میگیرد، درواقع بازتابی از همان انتقالمتقابل در معنای محدود فرویدی است و نشان میدهد روانکاو به آنالیز بیشتری نیاز دارد.
محدودیت دسترسی به ادامهی مطلب
دسترسی کامل به محتوای تخصصی تداعی صرفاً برای اعضای ویژهی تداعی در نظر گرفته شده است.
با عضویت در تداعی و فعال کردن عضویت ویژه به امکان مطالعهی آنلاین این مقاله و تمام مقالات تداعی که در حال حاضر بیش از ۴۰۰ مقالهی تخصصی شامل نظریات روانکاوی، رویکردهای مختلف، تکنیکهای بالینی و مواردی از این دست است دسترسی خواهید یافت. عضویت ویژه فقط برای مطالعهی آنلاین در سایت است و امکان دانلود پیدیاف با عضویت ویژه وجود ندارد. اگر نیاز به پیدیاف مقالات دارید، آنها را بایستی جداگانه تهیه کنید.
در این صفحه میتوانید پلنهای عضویت ویژه را مشاهده کنید و از این صفحه میتوانید نحوهی فعال کردن عضویت ویژه را ببینید.
اگر اکانت دارید از اینجا وارد شوید.
اگر اکانت ندارید از اینجا ثبتنام کنید.
- 1.در باب انتقال-متقابل
- 2.قدرت مطلق در انتقال و انتقال متقابل
- 3.عشق و ملانکولیا در تحلیل زنان توسط زنان
- 4.تجربهی پوست در روابط اولیه
- 5.انتقالمتقابل: حوزهی مورد توافق
- 6.واکنش مراجعان به بارداری درمانگران
- 7.انتقال؛ وضعیت تام