فانتزیهای هیستریک و ارتباط آنها با دوجنسگرایی
فانتزیهای هیستریک و ارتباط آنها با دوجنسگرایی
ما همگان با نوشتارهای وهمانگیز افراد دچار پارانویا آشنا هستیم که مضمون آنها بزرگی و رنج خویشتن است و به شکلهایی کاملاً مشخص و تا حدی یکنواخت درمیآیند. همچنین، حکایتهای فراوانی ما را با نمایشهای غریبی آشنا ساختهاند که برخی از افراد با انحرافات جنسی برای رسیدن به ارضای خود، چه در اندیشهها و چه در عمل، به راه میاندازند. با این حال، شاید برخی از خوانندگان هنگامی که بدانند ساختارهای روانی بسیار مشابهی به طور منظم در تمامی رواننژندیها، به ویژه در هیستری، رخ میدهند و این فانتزیهای به اصطلاح هیستریک، ارتباطات مهمی با پیدایش نشانگان نوروتیک دارند، تعجب کنند.
آنچه به عنوان خیالپردازیهای (day-dreams) دوران جوانی شناخته میشود، منبع و الگوی معمول و طبیعی برای همه این آفرینشهای فانتزیایی است و تاکنون، میزانی از توجه، هرچند که هنوز ناکافی، در متون ادبی به آن اختصاص یافته است.[۱]
میسر است که این پدیدارها با فراوانی یکسان در هر دو جنس به وقوع بپیوندند: در دختران و زنان بیاستثناء به نظر میرسد که جنبه اروتیکی دارند و در مردان هم اروتیک هستند و هم آکنده از جاهطلبی. اما حتی در مردان، اهمیت جنبه اروتیکی نباید به مرتبهای فرعی تنزل یابد. با نگریستن دقیقتر به خیالپردازیهای مردان، معمولاً آشکار میشود که تمامی کارهای شجاعانه و دستاوردهای او هدف واحدی دارند، خشنود ساختن یک زن و بدینسان، برتری یافتن بر سایر مردان.[۲]
این خیالبافیها، تحقق آرزوهایی هستند که از فقدان و میل سرچشمه میگیرند. به حق به آنها «رویاپردازیهای روزانه» گفته میشود، زیرا کلید فهم خوابهایی است که هنگام شب میبینیم و در آنها هسته شکلگیری-رویا (dream-formation) تنها توسط این فانتزیهای روزانه پیچیده و مختل شده که توسط. عاملیت روانی هشیار به شیوهی اشتباهی فهم شدهاند، پایهریزی میشود.
بر این رویاپردازیهای روزانه با علاقهای شگرف سرمایهگذاری و نیروگذاری شده، با دقت پرورانده و به طور کلی به گونهای خجالتآور محافظت میشوند گویی که از گرانبهاترین گنجینههای شخصیت فرد هستند. با این حال، به راحتی میتوان شخصی را در خیابان که درگیر یک رویاپردازی روزانه است را از روی لبخند ناگهانیاش،حالت غیابگونهاش، صحبتهای خودمانیاش یا افزایش ناگهانی سرعت قدمهایش گویی که مایل به دویدن است، تشخیص داد، که همه اینها اوج موقعیتی را که در حال خیالپردازی آن است، نشان میدهند. – هر حمله هیستریک که توانستهام مورد بررسی قرار دهم، در نهایت نتیجه ناخواستهی یک رویاپردازی روزانه از این نوع بوده است. با مشاهده این موضوع، دیگر هیچ تردیدی باقی نمیماند که خیالپردازیهایی از این دست میتوانند هم به صورت ناهشیار و هم هشیار وجود داشته باشند، و به محض اینکه این دسته آخری ناهشیار شوند، میتوانند پاتوژنیک شده، یعنی در نشانهها و حملات بروز یابند. در شرایط مساعد، یک خیالپردازی ناهشیار مانند این همچنان میتواند توسط هشیار دریافت شود. یکی از بیمارانم که توجه او را به فانتزیهایش جلب کرده بودم، به من گفت که روزی در خیابان ناگهان متوجه شد که دارد گریه میکند، و با تأمل سریع درباره دلیل واقعی گریهاش، فانتزیای را که آغاز کرده بود که آن به یاد آورد: او ارتباطی عاشقانه با یک نوازنده پیانو برجسته در شهر که شخصاً با او آشنایی نداشت را آغاز کرده که نتیجه آن فرزندی با او شده است (او فرزندی نداشت)، و سپس او و فرزندش توسط او رها شده و در فقر باقی مانده بودند. در این نقطه از داستان عاشقانه، او به گریه افتاد.
خیالپردازیهای ناهشیار یا آنهایی هستند که همواره ناهشیار بوده و در ناهشیاری شکل گرفتهاند، یا، همانطور که غالباً رخ میدهد، آنهایی که زمانی خیالپردازیهای هشیار بودهاند، رویاپردازیهای روزمرهای که سپس به طور عمدی فراموش شده و از طریق «واپسرانی» به درون ناهشیار راه یافتهاند. محتوای آنها یا بدون تغییر باقی مانده یا دستخوش تغییراتی شده به نحوی که فانتزی که اکنون ناهشیار است، نمایانگر دستهای از فانتزیها است که زمانی هشیار بودهاند. اکنون، فانتزیهای ناهشیار، ارتباطی بسیار مهم با زندگی جنسی شخص پیدا کرده است، به این معنا که اینهمان فانتزیای است که به این فرد به هنگام خودارضایی، لذت جنسی بخشیده است. فعالیت خودارضایی (اونانیستیک در گستردهترین معنای آن) در آن زمان از دو جزء، فراخوانی فانتزی و رفتار فعال منتهی به خودارضایی در اوج فانتزی، تشکیل شده بود. این ترکیب خود به خوبی شناخته شده است که به هم جوش خوردهاند.[۳]
در آغاز، این رفتار تنها یک خودانگیزیشهوی خالص برای به دست آوردن لذت از ناحیهای معین از بدن بود که میتوان آن را شهوتزا (erogenous) نامید. در ادامه، این عمل با اندیشهای آرزومندانه از حیطه عشق موضوعی ادغام شد و تا اندازهای به تحقق وضعیتی که در آن این فانتزی به اوج خود رسیده بود، یاری رساند. اگر سپس فرد این نوع رضایتی که هم از فانتزی و هم خودارضایی به دست آمده است را کنار گذارد، عمل کنار گذاشته میشود ولی خیالپردازی از حالت هشیار به ناهشیار تغییر مییابد. اگر هیچ روش دیگری برای دستیابی به رضایت جنسی پدیدار نگردد، اگر شخص به خودداری ادامه دهد و در تصعید لیبیدو به اهداف بلندتر، یعنی در جهتدهی تحریک جنسی خود به سمت اهداف والاتر، موفق نگردد، آنگاه شرایط برای تجدید و گسترش فانتزی ناخودآگاه فراهم میآید و، حداقل بخشی از محتوای آن، با تمامی قدرت نیاز به عشق، خود را به شکل یک نشانه پاتولوژیک به نمایش میگذارد.
این دسته از فانتزیهای ناهشیار، نخستین مراحل روانی بسیاری از نشانههای هیستری هستند. نشانههای هیستریک چیزی نیستند جز فانتزیهای ناهشیار که بازنمایی آنها از طریق «تبدیل» صورت گرفته است و، تا آنجا که علائم جسمیاند، با شدت منطقیای از حوزه همان احساسات جنسی و فعالیتهای حرکتی که در ابتدا همراه با فانتزیها بودند،هنگامی که هنوز هشیار بودند، استخراج میشوند. به این ترتیب، کوشش برای از بین بردن عادت خودارضایی واقعاً خنثی میشود، و هدف نهایی تمامیت فرآیند بیماریزا، بازگرداندن لذت جنسی اولیهی اصلی، همیشه از طریق نوعی مشابهت به دست میآید – هرچند که هیچگاه به طور کامل محقق نمیشود.
هرکسی که به مطالعه هیستری میپردازد، به سرعت علاقه خود را از نشانههای آن به سمت فانتزیهایی که از آنها نشأت گرفتهاند، تغییر میدهد. تکنیک روانکاوی در ابتدا این امکان را مهیا میسازد که این فانتزیهای ناهشیار از نشانهها حدس زده شوند و سپس برای بیمار هشیار شوند. به این ترتیب، اکنون دریافتهایم که فانتزیهای ناهشیار هیستریکها از نظر محتوا به طور کامل با موقعیتهایی که افراد منحرف به طور هشیارانه به کسب لذت میپردازند، مطابقت دارند. و اگر کسی در جستجوی مثالهایی از این دست باشد، تنها کافی است به اعمال جهانآشنای امپراتوران شهیر رومی بازگردد، که دیوانگی آنها البته تنها توسط قدرت عظیم و بیپروای خالقان این فانتزیها تعیین شده است. آفریدههای وهمآمیز پارانوئیدها نیز از همین دسته فانتزیها هستند، اگرچه مستقیماً هشیار شدهاند؛ آنها محصول جزء سادو-مازوخیستی سائق هستند و به همان شکل میتوانند معادل دقیقی در برخی از فانتزیهای ناهشیار هیستریکها پیدا کنند. علاوه بر این، مواردی نیز شناخته شدهاند – و این از نظر عملی اهمیت دارد – که در آن هیستریکها فانتزیهای خود را به عنوان نشانه بروز نمیدهند بلکه به صورت تحققهای هشیارانه، و در انجام این کار، تلاش برای قتل، اعمال خشونتآمیز و بیرحمانه جنسی را خلق و صحنهسازی میکنند. این روش تحقیق روانکاوانه، که از نشانههای آشکار به سمت فانتزیهای پنهان و ناهشیار میرود، هر آنچه را که در مورد جنسیت رواننژندان کشف شده است، منتقل میکند، از جمله حقیقتی که محور این نوشته مقدماتی کوتاه است.
احتمالاً به سبب دشواریهایی که در مسیر فانتزیهای ناهشیار برای بروز یافتن قرار دارد، رابطه میان فانتزیها و نشانگان، رابطهی سادهای نیست، بلکه به شیوههای گوناگونی پیچیده است.[۴] به طور کلی، یعنی پس از آنکه رواننژندی به طور کامل شکل گرفته و برای مدتی مستقر شده باشد، یک نشانه دیگر با یک فانتزی ناهشیار منفرد مطابقت نمیکند، بلکه با تعدادی از آنها مطابقت دارد، و این به شکلی اتفاقی نیست بلکه بر اساس الگوی منظمی ترکیب یافته است. بعید است که کلیه این پیچیدگیها در آغاز بیماری شکل بگیرند. به منظور اهتمام به علاقه عمومی، در این مرحله میخواهم از چهارچوب فوری این رساله فراتر رفته و مجموعهای از بیانیهها را اضافه کنم که تلاش میکنند توصیفی هر چه بیشتر فراگیر و جامع از طبیعت نشانگان هیستریک ارائه دهند. این بیانیهها با یکدیگر در تضاد نیستند؛ بلکه یا مفاهیمی دقیقتر و کاملتر را تشکیل میدهند یا از دیدگاههای متفاوتی ارائه شدهاند.
۱) علائم هیستریک نماد-حافظهای از برخی انگیزهها و تجارب (تروماتیک) فعال هستند.
۲) علائم هیستریک، جایگزینهایی هستند که به واسطه «تبدیل»، برای بازگشت تداعی این تجربیات تروماتیک پدید میآیند.
۳) علائم هیستریک – همانند دیگر اشکال روانشناختی – بیانگر تحقق یک آرزو میباشند.
۴) علائم هیستریک، تحقق یک فانتزی ناهشیار را مینمایانند که به تحقق یک آرزو خدمت میکند.
۵) علائم هیستریک به ارضای جنسی خدمت مینمایند و بخشی از حیات جنسی فرد را نمایندگی میکنند (که با یکی از اجزای سائق جنسی او مطابقت دارد).
۶) علائم هیستریک با بازگشت به یک شیوه ارضای جنسی که در حیات کودکی واقعیت داشته و از آن زمان به بعد واپسرانده شده است، همخوانی دارند.
۷) علائم هیستریک به عنوان سازشی میان دو تکانه متضاد از عواطف یا سائقها پدید میآیند، که یکی از آنها در پی بیان یک سائق جزئی یا بخشی از ساختار جنسی است و دیگری به دنبال سرکوب آن.
۸) علائم هیستریک میتوانند جانشینی برای برانگیختگیهای ناهشیار غیرجنسی متفاوت باشند، ولی از معنای جنسی بیبهره نخواهند بود.
از میان این تعاریف گوناگون، هفتمین تعریف به طور کاملتری ماهیت علائم هیستریک را به مثابه تجلیاتی از فانتزیهای ناهشیار بیان میدارد، و با هشتمین تعریف، به نحو شایستهای به عنصر جنسی توجه میشود. برخی از فرمولبندیهای پیشین، مراحل آغازین این بیانیهاند و در درون آن جای میگیرند. این پیوند میان علائم و فانتزیها، به این معناست که گذار از روانکاوی این علائم به شناخت جزئیات غریزه جنسی که بر فرد مسلط است، دشوار نیست، همانطور که در «سه رساله درباره نظریه میل جنسی» [نسخه استاندارد، جلد هفتم] بیان داشتهام. با این حال، در شماری از موارد، این پژوهش به نتایجی غیرمنتظرهای منجر میشود. نشان میدهد که بسیاری از علائم نمیتوانند از طریق یک فانتزی جنسی ناهشیار یا مجموعهای از فانتزیها که مهمترین و نخستین آنها جنسی است، حل شوند.
برای از بین بردن علامت، به دو فانتزی جنسی نیاز است، یکی با منش مردانه و دیگری با منش زنانه، به گونهای که یکی از این فانتزیها از یک تکانه همجنسگرایانه برخاسته است. این روند، تأثیری بر ارائهای که در فرمولبندی ۷ داده شده، ندارد؛ به عبارت دیگر، علائم هیستریک الزاماً نمایانگر یک سازش بین یک تکانه لیبیدویی و یک تکانه واپسزننده هستند، اما ممکن است علاوه بر آن، نمایانگر اتحاد دو فانتزی لیبیدویی با منش جنسی متضاد باشند. من از ارائه نمونههایی برای این مدعا خودداری میکنم. تجربه به من آموخته است که تحلیلهای کوتاه و مختصر هرگز نمیتوانند تأثیر اثبات قاطعی که هدف قرار داده بودند را ایجاد کنند. با این حال، گزارش موردهای کاملاً تحلیل شده باید برای موقعیت دیگری محفوظ بماند. پس من خود را به مطرح کردن این ارائه و روشنسازی اهمیت آن بسنده میکنم.
۹) علامت هیستریک، از یک سو بیانگر یک فانتزی پنهان جنسی ناهشیار مردانه و از سوی دیگر، بیانگر یک فانتزی پنهان جنسی ناهشیار زنانه است. میخواهم به طور خاص به این نکته اشاره کنم که نمیتوانم به این پیشنهاد همان اعتبار عمومی را که برای دیگر بیانیهها ادعا کردهام، بدهم. این، تا آنجا که من درمییابم، نه به کلیه علائم یک مورد و نه به تمامی موارد، قابل تعمیم است. در عوض، اشاره به مواردی که در آنها انگیزههای جنسهای مقابل به صورت علائم مجزا بیان شدهاند، دشوار نیست به گونهای که علائم دگرجنسگرایانه و همجنسگرابانه به اندازهی فانتزیهای مخفی پشت آنها، به وضوح از یکدیگر متمایز باشند. با این حال، رابطهای که در فرمول نهم ارائه شده، به اندازهی کافی رایج و جایی که رخ دهد، به اندازهی کافی معنادار است که شایسته تأکید ویژهای باشد. به نظر میرسد که این، بالاترین سطح پیچیدگیای را نشان میدهد که توسط تعیین یک علامت هیستریک قابل دسترسی است و بنابراین، تنها از یک رواننژندی که برای مدت زمانی طولانی موجود بوده و درون آن سازماندهی بسیاری انجام شده است، انتظار میرود.[۵]
معنای دوجنسگرایانه علائم هیستریک که در هر حال در بسیاری از موارد قابل اثبات است، بیتردید به عنوان شاهدی بر ادعای من، جالب توجه است که فرضیهی دوجنسگرایی در انسان میتواند با وضوح خاصی در روانکاوی رواننژندیها مشاهده شود. یک فرایند کاملا مشابه در همین زمینه روی میدهد زمانی که فردی در حال خودارضایی، در فانتزیهای هشیارانهی خود سعی میکند با هم مرد و هم زن در موقعیت تخیلی همدلی کند. معادلهای بیشتری وجود دارند که نشان میدهند در برخی حملات هیستریک، بیمار هر دو نقش را در فانتزی جنسی به طور همزمان بازی میکند، به عنوان مثال، در یک مورد که من مشاهده کردم، جایی که بیمار با یک دست لباس خود را به بدنش میچسباند (به مثابه زن) و با دست دیگر سعی در کندن آن دارد (به مثابه مرد). این تضاد همزمان تا حد قابل توجهی برای قابل فهم نبودن موقعیتی که در غیر این صورت در حمله به طور زندهای نمایش داده شده، مسئول است و بنابراین بسیار مناسب برای پنهان کردن فانتزی ناهشیاری است که در جریان است. در درمان روانکاوی، بسیار مهم است که برای رو به رو شدن با معنای دوجنسگرایانه از یک علامت آماده باشیم. پس نباید شگفتزده یا سردرگم شویم اگر یک علامت به نظر برسد که حتی با حل شدن یکی از معانی جنسیاش همچنان بدون کاهش باقی مانده؛ ممکن است به وسیله معنایی که به جنس مخالف تعلق دارد و ممکن است ما آن را حدس نزده بودیم، حفظ شده باشد.[۶] در طول درمان مواردی مانند این میتوانیم همچنین مشاهده کنیم که در حالی که یک معنای جنسی در حال تحلیل است، بیمار آن را مناسب مییابد که افکاری که به ذهنش میرسند را به طور مداوم به حوزه معنای مخالف تغییر دهد، گویی که آنها را به یک مسیر همجوار منتقل میکند.
این مقاله با عنوان «Hysterical Phantasies and their Relation to Bisexuality» در نسخه معیار مجموعه آثار روانشناختی زیگموند فروید منتشر شده و توسط امیرحسین جلیلی تقویان ترجمه و در تاریخ ۲۸ تیر ۱۴۰۸ در بخش آموزش وبسایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |
[۱] به بروئر و فروید، «مطالعاتی در باب هیستری»، پی. ژانه، «رواننژندیها و ایدههای ثابت» [۱۸۹۸، دوره اول]، هاولاک الیس، «مطالعات در روانشناسی جنسیت» [۱۸۹۹]، فروید، «تاویل رویا» [۱۹۰۰] [ویرایش استاندارد، دورههای چهارم و پنجم]، آ. پیک، «درباره رویاپردازیهای بیمارگونه و ارتباط آن با هیستری» [۱۸۹۶، سالنامه روانپزشکی و عصبشناسی، دوره چهاردهم] مراجعه کنید.
[۲] ه. الیس به نتیجهگیری مشابهی رسیده است [«مطالعات در روانشناسی جنسیت»، چاپ سوم، ۱۹۱۰، صفحه ۱۸۵ به بعد].
[۳] به فروید، «سه رساله در باب نظریه میل جنسی» [۱۹۰۵] [فصل اول، بخش ۱آ] مراجعه نمایید.
[۴] همین مطلب در مورد رابطه بین «افکار پنهان رویا» و عناصر «محتوای آشکار رویا» صادق است. بخش «کار رویا» در فصل ششم «تاویل رویا» را ببینید.
[۵] اخیراً، آی. سَدجر این پیشنهاد را در کار روانکاوانه مستقل خود کشف کرده است. با این حال، او ادعا میکند که این دارای اعتبار عمومی است. «اهمیت روش روانکاوی به زعم فروید» [۱۹۰۷، مجله مرکزی نوروپاتولوژی و روانپزشکی، شماره ۱۸، صفحه ۴۱].
[۶] «سه رساله در باب نظریه میل جنسی» [ویرایش استاندارد، دوره هفتم].
- 1.نویسندگان آفرینشگر و رویاپردازی | زیگموند فروید
- 2.چند درس بنیادین پیرامون روانکاوی | زیگموند فروید
- 3.فانتزیهای هیستریک و ارتباط آنها با دوجنسگرایی
- 4.نامه ۲۱ سپتامبر ۱۸۹۷ به ویلهلم فلیس | زیگموند فروید
- 5.دو دروغی که کودکان میگویند | زیگموند فروید
- 6.انحلال عقدهی اُدیپ | زیگموند فروید
- 7.دورنمای آیندهی درمان روانکاوی | زیگموند فروید
- 8.گزارشی کوتاه دربارهی روان-کاوی | زیگموند فروید
- 9.رومانسهای خانوادگی | زیگموند فروید
- 10.مقاومت در برابر روانکاوی | زیگموند فروید
- 11.سببشناسی هیستری | زیگموند فروید
- 12.پویاییهای انتقال | زیگموند فروید
- 13.مسئلهی اقتصادی مازوخیسم | زیگموند فروید
- 14.جهانبینی، فلسفهای در باب زندگی | زیگموند فروید