skip to Main Content
حملات بر پیوند | ویلفرد بیون

حملات بر پیوند | ویلفرد بیون

حملات بر پیوند | ویلفرد بیون

حملات بر پیوند | ویلفرد بیون

عنوان اصلی: Attacks on Linking
نویسنده: ویلفرد بیون
انتشار در: نشریه‌ی بین‌المللی روانکاوی
تاریخ انتشار: 1959
تعداد کلمات: 6250 کلمه
تخمین زمان مطالعه: 36 دقیقه
ترجمه: تیم ترجمه‌ی تداعی

حملات بر پیوند

درآمد

این مقاله در اصل نوشتاری بود که روز ۲۰ اکتبر سال ۱۹۵۷ مقابل انجمن روان‌کاوی بریتانیا قرائت شد و نخستین بار در سال ۱۹۵۹ در مجله‌ی بین‌المللی روا‌نکاوی به چاپ رسید، ۴۰:۳۰۸-۱۵.

در مقالات پیشین (بیون ۱۹۵۷) در رابطه با بخش روان‌گسیخته[۱] شخصیت، این فرصت را داشتم که  در خصوص حملات تحریب‌گری بحث کنم، که بیماران بر هر چیزی که به نظر می‌رسد کارکرد پیوند یک اُبژه با اُبژه‌ی دیگر را دارد، اعمال می‌کنند. در این مقاله هدف من نشان دادن اهمیتِ این شکل از حمله‌ی تحریب‌گر است که در ایجاد بعضی از سیمپتوم‌های[۲] روان‌گسیختگیِ مرزی نقش دارد.

الگوی نخستینِ همه‌ی پیوندهایی که درباره‌ی آن‌ها بحث خواهم کرد، سینه یا آلتِ مردانه‌ی اولیه است. در این مقاله پیش‌فرض ما این است که خواننده با توصیف ملانی کلاین آشنایی دارد، از فانتزی‌های حملات سادیستیک[۳] به سینه (کلاین ۱۹۳۴)، دوپاره‌سازی اُبژه‌های نوزاد، همانندسازی فرافکنانه، عنوانی که کلاین به مکانیسمی داده که از طریق آن بخش‌هایی از شخصیت جدا شده و به اُبژه‌های خارجی فرافکنی می‌شوند، و در نهایت دیدگاه او به مراحل اولیه‌ی عقده‌ی اُدیپ (کلاین ۱۹۲۸). من فانتزی حملات به سینه را به عنوان الگویی نخستین از کلیه‌ی حملات به اُبژه‌هایی که نقش یک پیوند را دارند مورد بحث قرار می‌دهم، و همانندسازی فرافکنانه را به عنوان مکانیسمی توضیح خواهم داد که دستگاه روان از آن استفاده می‌کند تا از شرِّ قسمت‌های ویران‌گر ایگو خلاص شود.

ابتدا می‌باید تظاهرات بالینی را شرح دهم، البته نه به ترتیب زمانی ظهورشان در اتاق مشاوره بلکه بر اساس نیازی که در جهت روشن‌سازی هرچه بیشتر نظریه‌ام وجود دارد. من این را با مطالبی که برای نشان دادنِ این مکانیسم‌ها انتخاب شده‌اند دنبال خواهم کرد، که مربوط به زمانی‌ست که رابطه‌ی این مکانیسم‌ها با یک‌دیگر توسط پویایی وضعیت تحلیلی تعیین می‌گردد. باید با مشاهداتِ نظری در خصوص محتویاتِ ارائه شده به نتیجه‌گیری برسم. این مثال‌ها برگرفته از تحلیل دو بیمار در مرحله‌ی پیشرفته‌ای از تحلیل‌شان است. جهت ناشناس ماندن بیماران مشخصات آن‌ها را ذکر نکرده و واقعیات را با تحریف بیان می‌کنم که امیدوارم دقت شرح تحلیلی را پایین نیاورد.

مشاهده‌ی وضعیت بیمار برای حمله به پیوندِ میان دو اُبژه ساده‌سازی شده است چراکه تحلیل‌گر می‌باید با بیمار پیوند برقرار کند و این کار را از طریق ارتباط کلامی و با کمک تجربه‌ی روان‌تحلیلی خویش انجام دهد. رابطه‌ی خلاقانه به همین بستگی دارد و بنابراین باید بتوانیم حملات صورت گرفته علیه آن را مشاهده کنیم.

من با مقاومت معمول در برابر تفسیرها کاری ندارم، بلکه به گسترش منابع مقاله‌ام با موضوع «تمایز شخصیت‌های روان‌گسیخته و غیرروان‌گسیخته‌» (بیون ۱۹۵۷) در حملاتِ ویرانگر نسبت به خود تفکرِ کلامی علاقه‌مندم.

مثال‌های بالینی

در این‌جا وضعیت‌هایی را شرح می‌دهم که برای من موقعیتی را فراهم آوردند تا به بیمار، در خصوص رفتاری که برای تخریب پیوند بین دو اُبژه طراحی شده است، تفسیری را ارائه دهم.

در ادامه مثال‌ها را می‌خوانیم:

(۱) دلیلی داشتم که به بیمار تفسیری ارائه دهم تا احساسات‌اش را درباره‌ی عاطفه و ابراز آن به مادرش برای قابلیت او در کنار آمدن با کودکی سرکش‌اش روشن سازد. این بیمار سعی کرد موافقت‌‌اش با من را ابراز کند، اما با وجودی که نیاز داشت تنها چند کلمه بگوید، یک لکنت بسیار برجسته ابراز موافقت‌اش را مختل ساخت که تأثیر آن حدود یک دقیقه و نیم  روی سخن‌اش ادامه داشت. صداهایی که از دهان‌اش خارج می‌شد به تلاشی برای نفس کشیدن شباهت داشت؛ تلاش برای نفس کشیدن با صداهای غرغره کردن قطع می‌شد انگار که بیمار در آب فرو رفته باشد. من توجه‌اش را به این صداها جلب کردم و او موافقت کرد که صداها عجیب و غریب بودند و خودش همین توصیفی را که شرح دادم پیشنهاد داد.

(۲) شکایت بیمار این بود که نمی‌توانست بخوابد. او با نمایش علائمی از ترس گفت «نمی‌توانم این‌طور ادامه دهم». سخنان از هم گسیخته‌اش این برداشت را ایجاد می‌کرد که او به طور سطحی احساس می‌کرد که اگر نتواند بیشتر بخوابد، فاجعه‌ای رخ خواهد داد، شاید چیزی شبیه به دیوانگی. با استناد به محتوای جلسات پیشین پیشنهاد من این بود که او می‌ترسد اگر بخوابد رؤیا ببیند. او این گفته را انکار کرد و گفت نمی‌توانست فکر کند چون خیس[۴] بود. من به او یادآوری کردم که از اصطلاح «خیس» برای تحقیر کردن کسی که به نظرش ضعیف و احساساتی می‌آمد استفاده کرده بود. او مخالفت کرد و گفت وضعیتی که به آن اشاره کرده بود کاملاً برعکس بوده است. بر اساس آن‌چه که درباره‌ی این بیمار می‌دانستم، احساس کردم چیزی که در این مرحله از حرف او درست است و خیسی، هم‌چون که خودش آن را به حملاتِ ادرار بر یک اُبژه ربط داده بود، به نوعی به بیان تنفر و حسادت اشاره داشت. بنابراین من گفتم که او علاوه بر ترس سطحی‌ای که ابراز کرده بود، از خواب هم می‌ترسد چون خواب برای او چیزی به مثابه تقلیل رفتن[۵] ذهنش بود. تداعی‌های بعدی نشان داد که او احساس می‌کرد تفسیرهای خوب از سوی من را همواره و هر دقیقه قطع می‌کند، که به ادرار ذهنی‌ای شباهت پیدا کرده که به طور غیرقابل کنترلی نشت کرده است. بنابراین خواب از ناهشیار جدایی‌ناپذیر بود، که خود با حالتی از بی‌ذهنیِ[۶] غیر قابل اصلاحی همسان بود. او گفت: «حالا من خشک‌ام.» پاسخ دادم که او احساس می‌کند بیدار است و می‌تواند فکر کند، اما بقای این حالت خوب متزلزل است.

(۳) در این جلسه بیمار مضمونی را مطرح کرد که از تعطیلیِ آخر هفته‌ی قبل برانگیخته شده بود. آگاهیِ او از چنین محرک خارجی‌ای در مراحل اخیرِ تحلیل قابل رؤیت بود. قبلاً فقط با حدس و گمان می‌شد فهمید چقدر می‌تواند واقعیت را درک کند. من می‌دانستم که او با واقعیت در تماس است چرا که خودش برای تحلیل آمده بود، اما این امر را به زحمت می‌شد از رفتارش در جلسات استنباط کرد. وقتی بعضی از تداعی‌ها را به عنوان مدرکی از این که او احساس می‌کرده و احساس می‌کند شاهد مقاربت میان دو نفر است تفسیر کردم، او طوری واکنش نشان داد گویی که ضربه‌ی شدیدی را دریافت کرده است. آن زمان نمی‌توانستم بفهمم این حمله را کجا تجربه کرده و حتی حالا که به گذشته می‌نگرم هم هیچ حدس واضحی ندارم. منطقی به نظر می‌رسد که فرض کنیم این شوک با تفسیر من به او وارد شده و بنابراین ضربه از بیرون وارد شده، اما عقیده‌ی من این است که او احساس می‌کرد این ضربه از درون وارد شده؛ بیمار اغلب چیزی را تجربه می‌کرد که به صورت یک حمله با چاقو از درون توصیف‌اش می‌کرد. او صاف نشست و با دقت به فضای خالی خیره شد. گفتم که به نظر می‌رسد در حال دیدن چیزی است. پاسخ داد که نمی‌تواند چیزی را که دیده بود ببیند. بنا بر تجربه‌ی قبلی توانستم تفسیر کنم که او احساس می‌کرد یک اُبژه‌ی نامرئی را «می‌دیده» و تجربه‌ی بعدی مرا قانع کرد که در دو بیماری که برای محتویات این مقاله به تحلیل آن‌ها اتکا می‌کنم، وقایعی رخ داد که در آن‌ها بیمار توهمات نامرئی-مرئی را تجربه کرد. در ادامه دلایل‌ام را برای فرض این که در این مثال و مثال قبلی مکانیسم‌های مشابهی تاثیرگذار بودند، شرح می‌دهم.

محدودیت دسترسی به ادامه‌ی مطلب

دسترسی کامل به محتوای تخصصی تداعی صرفاً برای اعضای ویژه‌ی تداعی در نظر گرفته شده است.

با عضویت در تداعی و فعال کردن عضویت ویژه‌ به امکان مطالعه‌ی آنلاین این مقاله و تمام مقالات تداعی شامل نظریات روانکاوی، رویکردهای مختلف، تکنیک‌های بالینی و مواردی از این دست دسترسی ‌خواهید یافت. عضویت ویژه فقط برای مطالعه‌ی آنلاین در سایت است و امکان دانلود پی‌دی‌اف با عضویت ویژه وجود ندارد. اگر نیاز به پی‌دی‌اف مقالات دارید، آنها را بایستی جداگانه از طریق فروشگاه مقالات تهیه کنید.

در این صفحه می‌توانید پلن‌های عضویت ویژه را مشاهده کنید و از این صفحه می‌توانید نحوه‌ی فعال کردن عضویت ویژه را ببینید.

اگر اکانت دارید از اینجا وارد شوید.

اگر اکانت ندارید از اینجا ثبت‌نام کنید.

مجموعه مقالات ویلفرد بیون
6 کامنت
    1. امکانش هست، گاهی وقت‌ها به خاطر ترافیک درگاه‌‌های بانک‌هاست که ممکن است در فرایند پرداخت وقفه ایجاد کند. در این مواقع یکبار دیگر امتحان کنید. گاهی وقت‌ها هم ممکن است استفاده از vpn در فرایند ورود به درگاه پرداخت خلل ایجاد کند.

دیدگاهتان را بنویسید

Back To Top
×Close search
Search
error: این محتوا محافظت‌شده است.
×