
نفرت در انتقال-متقابل

نفرت در انتقال-متقابل
در این مقاله میخواهم جنبهای از دوسوگرایی را بررسی کنم که نفرت در انتقال-متقابل مینامند. بر این باورم که روانکاوی (یک تحلیلگر کاوشگر) که وظیفۀ تحلیل یک بیمار سایکوتیک را برعهده دارد، با نفرت در انتقال-متقابل روبهرو میشود و بدین ترتیب تحلیل بیمار سایکوتیک غیرممکن میشود مگر اینکه درمانگر نسبت به نفرت خود آگاهی پیدا کند و آن را بشناسد. میتوان گفت در این شرایط روانکاو باید خود را تحلیل کند، باید بدانیم که تحلیل بیمار سایکوتیک در مقایسه با بیمار نوروتیک بسیار ملالآور است.
جدا از روانکاوی، مدیریت یک بیمار سایکوتیک بسیار دشوار است. من بارهاوبارها نسبت به روانپزشکی مدرن و استفادۀ آسان از شوکبرقی و لوبوتومی[۱]شدید انتقاد کردهام. به خاطر این انتقاداتی که مطرح کردم حال میخواهم مهترین چیز در تشخیص دشوار روانپزشکان و پرستاران را مطرح کنم. بیمارانی که مبتلا به جنوناند همیشه باری بر دوش مراقبانشان هستند. در صورت انجام کارهای وحشتناک میتوان انجامدهندۀ آن کار را بخشید ولی این بدان معنا نیست که هر کاری که روانپزشکان و جراحان اعصاب مطابق با اصول علمی انجام میدهند را بپذیریم.
اگرچه آنچه در ادامه میآید مربوط به روان-تحلیلی است، اما برای روانپزشکان که رابطۀ تحلیلی با بیماران ندارند، بسیار ارزشمند است. برای کمک به روانپزشک عمومی، روان-تحلیلی نهتنها به مطالعۀ رشد عاطفی فرد میپردازد بلکه ماهیت بار عاطفیای که روانپزشک در حین کار متحمل میشود را نیز بررسی میکند. آنچه ما در جایگاه تحلیلگر انتقال-متقابل مینامیم، توسط روانپزشک هم باید درک شود. درمانگر هرقدر هم عاشق بیمارانش باشد نمیتواند از نفرت نسبت به آنها و ترس از آنها اجتناب کند و هرچه بیشتر آن را بشناسد، نفرت و ترس کمتر انگیزۀ کاری میشود که انجام میدهد.
بیان موضوع
میتوان تاثیرات انتقال-متقابل را به این ترتیب طبقهبندی کرد:
- در تحلیلگر ناهنجاری در احساسات انتقال-متقابل و تنظیم روابط و همانندسازی بر اساس سرکوب اتفاق میافتد. اعتقاد بر این است که روانکاوان نیاز به تحلیل بیشتر دارند، ما باور داریم که این موضوع در بین روانکاوان کمتر از روانپزشکان است.
- شناسایی تمایلات وابسته به تجربیات شخصی و رشد فردی، بستر مناسبی برای کار تحلیلی ایجاد میکند و کیفیت کار درمانگر را از دیگر درمانگران متفاوت میکند.
- در این دو مورد بهطور مشخص انتقال-متقابل و مشکلات آن بر اساس مشاهدات عینی واکنش عشق و نفرت تحلیلگر نسبت به شخصیت و رفتار بیمار مشخص شد.
به اعتقاد من روانکاوی که بیماران سایکوتیک و ضد-اجتماعی را تحلیل میکند باید نسبت به انتقال-متقابل خود آگاه باشد تا بتواند واکنشهای خود نسبت به بیمار را مشخص و بررسی کند. این واکنشها شامل نفرت میشود. انتقال-متقابل گاهی اوقات نکتۀ مهمی را برای ما مشخص میکند.
محرکی که بیمار آن را به روانکاو نسبت میدهد
من امیدوارم بیمار تنها چیزی را در روانکاو ببیند که درون خودش میتواند حس کند. بیمار وسواسی بر این باور است که روانکاو بهشیوهای وسواسگونه کارش را بیهوده انجام میدهد. بیمار هیپو-مانیک نمیتواند در موضع افسردگی قرار گیرد مگر در حالت رفتوبرگشتی شدیدی، در رشد عاطفی، وضعیت افسردهوار بهطور ایمنی شکل نگرفته و بیمار نمیتواند احساس گناه داشته باشد یا احساس نگرانی یا مسئولیت، و نمیتواند تلاش درمانگر برای جبران احساس گناه خود (روانکاو) را ببیند. بیمار نوروتیک حس روانکاو نسبت به خود را به صورت دوسوگرایی میبیند و از روانکاو انتظار دارد که دونیمسازی عشق و نفرت را نشان دهد؛ اگر شانس به این بیمار رو آورد محبوب میشود چراکه شخص دیگری مورد نفرت روانکاو است. آیا میشود گفت که بیمار سایکوتیک در سطح «عشق-نفرت» سرزنش شدیدی را تجربه میکند و روانکاو هم قادر است چنین رابطۀ خام و خطرناک مبنی بر عشق-نفرت را تجربه کند؟ اگر روانکاو از خود حس عشق را نشان دهد قطعاً در همان زمان بیمار را میکشد.
همزمانی عشق و نفرت مخصوصا در تحلیل بیمار سایکوتیک چیزی است که در درمان خلل ایجاد میکند و روانکاو را از مسیر تحلیلی خارج میکند. این همزمانی عشق و نفرتی که مطرح میکنم از مولفۀ پرخاشگری که عشق اولیه را پیچیده میکند متفاوت است و دلالت بر شکست محیط در زمانی دارد که تکانههای غریزی بیمار در پِی یافتن اُبژه بوده است. اگر درمانگر بخواهد احساسات ناخوشایند را به بیمار نسبت دهد، بیمار بسیار گوشبهزنگ است و در برابر آن از خود دفاع میکند زیرا باید قرار گرفتن در آن موقعیت را تحمل کند. مهمتر از همه این است که بیمار نباید خشم خود را انکار کند. نفرتی که در شرایط فعلی توجیه شده باید مشخص و نگه داشته شود تا در آخر در اختیار تفسیر قرار گیرد.
اگر بخواهیم بیماران سایکوتیک را تحلیل کنیم باید به خیلی از چیزهای ابتدایی در خودمان دست یافته باشیم، درواقع حسهای روانکاو پاسخی است به بسیاری از ابهامها در روانکاوی (بررسیهای روانکاوانه نشان میدهد که روانکاو تلاش میکند در کار تحلیلی از آنچه از روانکاو خود بهدست آورده، فراتر رود.)
وظیفۀ اصلی روانکاو حفظ عینیت دادهای است که بیمار میآورد، و یک مورد خاص نیاز درمانگر به تنفر عینی از بیمار است.
آیا در کار تحلیلی موقعیتهایی وجود ندارد که نفرت درمانگر توجیه شود؟ سالها از یکی از بیمارانم که وسواس شدیدی داشت، نفرت داشتم. و از این بابت حس بدی داشتم تا اینکه تحلیل به حاشیه رفت و بیمار دوستداشتنی شد، بعد فهمیدم که مورد علاقه نبودن بیمار سیمپتومی بود که ناخوداگاه مشخص شده بود. (کمی بعد از آن) زمانی که توانستم به بیمار بگویم که من و دوستانش احساس میکردیم ما را دفع کرده ولی آنقدر بیمار بوده که اجازه ندهیم این را بداند، روز شگفتانگیزی بود. برای بیمار هم این روزی بسیار مهم بود، پیشرفتی بزرگ در تنظیم واقعیت.
در حالت عادی روانکاو مشکلی با مدیریت نفرت خود ندارد. این نفرت نهفته است. نکتۀ اصلی این است که روانکاو در تحلیل خود، از مخازن نفرت ناخوداگاهاش از گذشته و تعارضات درونی خود رها شده است. به دلایلی نفرت ناگفته و ناخوشایند باقی میماند، مثل:
- روانکاوی شغل انتخابی من است، راهی که فکر میکنم به بهترین شکل با گناه خود برخورد میکنم، راهی که بتوانم خودم را مفید نشان دهم.
- من پول میگیرم یا درحال آموزش هستم تا با روانکاوی بتوانم در جامعه جایگاه ارزشمندی بهدست آورم.
- من درحال کشف چیزهایی هستم.
- من با همانندسازی با بیمارانی که پیشرفت میکنند، بلافاصله پاداشی دریافت میکنم و پس از پایان درمان هم پاداشهای دیگری دریافت میکنم.
- علاوهبراین، من به عنوان یک درمانگر روشهایی برای ابراز نفرت دارم. نفرت با اعلام پایان زمان جلسه بیان میشود.
به نظرم این درست است که بیمار زمانی که هیچ مشکلی ندارد از رفتن استقبال میکند. این موارد در تحلیلها تایید شده و بهندرت به آن اشاره شده است، کار تحلیلی همیشه با تفسیر کلامی انتقال ناخوداگاه بیمار صورت میگیرد. روانکاو، بین شخصیتهای کودکی بیمار نقش دیگریِ یاریکننده را برعهده میگیرد. روانکاو میان کسانی که وقتی بیمار کودک بود کارهای بدی انجام میدادند، به موفقیت دست پیدا میکند.
این موارد بخشی از توصیف کار تحلیلی روی بیمارانی با علائم نوروتیک است.
در تحلیل بیماران سایکوتیک نوع و میزان ویژگیهایی که میبینیم کاملا متفاوت است و من سعی دارم این ویژگی متفاوت را توصیف کنم.
محدودیت دسترسی به ادامهی مطلب
دسترسی کامل به محتوای تخصصی تداعی صرفاً برای اعضای ویژهی تداعی در نظر گرفته شده است.
با عضویت در تداعی و فعال کردن عضویت ویژه به امکان مطالعهی آنلاین این مقاله و تمام مقالات تداعی که در حال حاضر بیش از ۳۵۰ مقالهی تخصصی شامل نظریات روانکاوی، رویکردهای مختلف، تکنیکهای بالینی و مواردی از این دست است دسترسی خواهید یافت. عضویت ویژه فقط برای مطالعهی آنلاین در سایت است و امکان دانلود پیدیاف با عضویت ویژه وجود ندارد. اگر نیاز به پیدیاف مقالات دارید، آنها را بایستی جداگانه تهیه کنید.
در این صفحه میتوانید پلنهای عضویت ویژه را مشاهده کنید و از این صفحه میتوانید نحوهی فعال کردن عضویت ویژه را ببینید.
اگر اکانت دارید از اینجا وارد شوید.
اگر اکانت ندارید از اینجا ثبتنام کنید.
- 1.دلمشغولی مادرانهی آغازین
- 2.استفاده از اُبژه
- 3.روانشناسی جدایی
- 4.رشد هیجانی اولیه
- 5.نفرت در انتقال-متقابل
- 6.اُبژههای انتقالی و پدیدههای انتقالی
- 7.ترس از فروپاشی
- 8.دانلد وینیکات کیست؟