skip to Main Content
زیگموند فروید؛ نگاهی به زندگی و آثار او

زیگموند فروید؛ نگاهی به زندگی و آثار او

زیگموند فروید؛ نگاهی به زندگی و آثار او

زیگموند فروید؛ نگاهی به زندگی و آثار او

عنوان اصلی: Sigmund Freud
نویسنده: مارتین ایوان
انتشار در: دانشنامه بریتانیکا
تاریخ انتشار: ۲۰۲۳
تعداد کلمات: ۷۳۵۸ کلمه
تخمین زمان مطالعه: ۴۱ دقیقه
ترجمه: تیم ترجمه تداعی

زیگموند فروید

زیگموند فروید، (متولد ۶ می ۱۸۵۶، فرایبرگ، موراویا، امپراتوری اتریش [اکنون پریبور، جمهوری چک]، وفات ۲۳ سپتامبر ۱۹۳۹، لندن، انگلستان)، نورولوژیست اتریشی و بنیانگذار روانکاوی است. این مقاله نگاهی‌ست تخصصی به آثار و زندگینامه زیگموند فروید.

منصفانه است که بگوییم فروید تاثیرگذارترین قانونگذار روشنفکر در عصر خود بود. نوآوری او یعنی روانکاوی، در عین حال که نظریه‌ای درباره‌ی روان انسان بود، درمانی برای تسکین دردها و چشم‌اندازی برای تفسیر فرهنگ و جامعه بود. با وجود انتقادهای مکرر، تلاش برای اثبات اشتباهات و رد شایستگی‌های کار فروید، جذابیت آثارش پس از مرگ او در حوزه‌هایی فراتر از محدودیت‌های تعریف روانشناسی همچنان قدرتمند باقی ماند. اگر، همانطور که فیلیپ ریف[۱]، جامعه‌شناس آمریکایی اظهار داشت، «انسان روانشناسی» به عنوان تصویر غالب قرن بیستم از خود، جایگزین مفاهیم قبلی مانند انسان سیاسی، مذهبی یا اقتصادی شده است، تا حد زیادی به دلیل قدرت دیدگاه فروید و پایان‌ناپذیری ظاهریِ میراث فکری است که او از خود به جا گذاشته است.

مراحل اولیه زندگی و آموزش

پدر فروید، ژاکوب، یک تاجر پشم یهودی بود که قبل از ازدواج با مادر فروید، آمالی ناتانسون[۲]، یک بار ازدواج کرده بود. پدر که در بدو تولد فروید ۴۰ ساله بود، شخصیتی نسبتاً سرد و مستبد داشت، در حالی که مادرش، شخصیتی حمایتگر داشت و از نظر عاطفی در دسترس بود. اگرچه فروید دو برادر ناتنی بزرگتر داشت، اما قوی‌ترین و البته دوگانه‌ترین دلبستگی او به برادرزاده‌اش جان، که یک سال از او بزرگتر بود، موجب شد نوعی الگوی دوست صمیمی و رقیب نفرت‌انگیز ایجاد شود که فروید اغلب در مراحل بعدی زندگی‌اش آن را بازتولید می‌کرد.

در سال ۱۸۵۹ خانواده فروید به دلایل اقتصادی مجبور به نقل مکان به لایپزیگ و سپس سال بعد به وین شدند، جایی که فروید ۷۸ سال بعد و تا زمان اشغال اتریش به دست نازی‌ها در آنجا ماند. با وجود اینکه فروید از این شهر امپراتوری بیزار بود، که تا حدودی به دلیل یهودی‌ستیزی شهروندانش بود، اما روانکاوی او تا حد قابل ملاحظه‌ای بازتابی از زمینه‌های فرهنگی و سیاسی محیطی بود که از آنجا برآمده بود. به عنوان مثال، حساسیت فروید به آسیب‌پذیری اقتدار پدرانه درون روان، ممکن است به دلیل کاهش قدرت نسل پدرش در امپراتوری هابسبورگ باشد، که اغلب از عقل‌گرایان لیبرال بودند. همچنین علاقه او به موضوع اغوای دختران ریشه در نگرش‌ پیچیده‌ی وینی‌ها نسبت به سکسوالیته زنانه داشت.

در سال ۱۸۳۷، فروید از دبیرستان اسپرل[۳] فارغ‌التحصیل شد و ظاهراً تحت تاثیر خواندن مقاله‌ای از گوته در مورد طبیعت، تصمیم گرفت وارد رشته پزشکی شود. او در دانشگاه وین با یکی از فیزیولوژیست‌های برجسته زمان خود، ارنست فون بروکه[۴]، یکی از طرفداران علم ماتریالیستی و ضد حیات‌گرایی[۵] هرمان فون هلمهولتز[۶]، همکاری کرد. در سال ۱۸۸۲، به عنوان دستیار بالینی وارد بیمارستان عمومی وین شد تا نزد روانپزشک تئودور ماینرت[۷] و پرفسور طب داخلی هرمان نوتنگل[۸] آموزش ببیند. در سال ۱۸۸۵، فروید به عنوان مدرس نوروپاتولوژی منصوب شد و تحقیقات مهمی در مورد بصل‌النخاع مغز انجام داد. در این زمان، او به فواید دارویی کوکائین نیز علاقه‌مند شد که چندین سال پیگیر آن بود. اگرچه نتایج سودمندی در جراحی چشم (با استفاده از کوکائین به عنوان بی‌حس کننده موضعی) به دست آمد که به دوست فروید، کارل کولر[۹] نسبت داده شد، اما نتیجه کلی فاجعه‌بار بود. طرفداری فروید از کوکائین نه تنها منجر به اعتیاد شدید یکی دیگر از دوستان نزدیک او، ارنست فلیشل فون مارکزو[۱۰] شد، بلکه شهرت پزشکی او را نیز برای مدتی خدشه‌دار کرد. هر چند که تفسیر این حادثه، عدم احتیاط فروید را به عنوان یک دانشمند زیر سؤال می‌برد، اما این موضوع تنها بخشی از تمایل همیشگی او برای یافتن راه‌حل‌های جسورانه جهت تسکین رنج بشر را نشان می‌داد.

آموزش علمی فروید در طول کارش از اهمیت اساسی برخوردار بود، یا حداقل برداشت خودش اینطور بود. او در نوشته‌هایی مانند « پروژه‌ای برای روانشناسی علمی»[۱۱] (نوشته ۱۸۹۵، انتشار ۱۹۵۰( قصد خود را برای یافتن مبنایی فیزیولوژیکی و ماتریالیستی برای نظریه‌هایش در مورد روان تایید کرده است. در اینجا یک مدل نوروفیزیولوژیک مکانیکی با یک مدل ارگانیسمی‌تر و فیلوژنتیک (تبارزایشی) رقابت می‌کند، به گونه‌ای که دِین پیچیده و مبهم فروید به علم عصر خود را نشان می‌دهد.

در اواخر سال ۱۸۸۵، فروید وین را ترک کرد تا در کلینیک سالپتریر[۱۲] پاریس به تحصیلاتش در زمینه نوروپاتولوژی ادامه دهد، در آنجا او زیر نظر ژان–مارتین شارکو[۱۳] فعالیت می‌کرد. ۱۹ هفته اقامت او در پایتخت فرانسه نقطه عطفی در زندگی حرفه‌ای او بود، زیرا کار شارکو با بیمارانی که «هیستریک» نامیده می‌شدند، فروید را با این احتمال آشنا کرد که ممکن است منشاء اختلالات روانی در مغز نباشد، بلکه در ذهن باشد. شارکو با نشان دادنِ ارتباط بین علائم هیستری، مانند فلج اندام، و تلقین هیپنوتیزم، به جای بیان نقش اعصاب در سبب‌شناسی بیماری، قدرت حالات ذهنی را نشان داد. اگر چه فروید خیلی زود اعتقادش را به هیپنوتیزم کنار گذاشت، اما در فوریه ۱۸۸۶، با کاشت بذر روش انقلابی و ساختارشکنانه‌‌ی روانشناسی‌اش به وین بازگشت.

فروید چند ماه پس از بازگشتش به وین با مارتا برنیز، دختر یک خانواده سرشناس یهودی، که اجدادش خاخام اصلی هامبورگ و هاینریش بودند، ازدواج کرد. او شش فرزند به دنیا آورد که یکی از آنها آنا فروید بود که به نوبه خود روانکاو برجسته‌ای شد. اگرچه ارنست جونز[۱۴] در مطالعه‌اش در مورد زندگی و کار زیگموند فروید (۱۹۵۳-۵۷)، تصویر درخشانی از ازدواج آنها ترسیم کرده است، و محققان بعدی نیز با اندکی تفاوت به این موضوع اشاره کرده‌اند، اما مشخص است که مارتا برنیز فروید در طول زندگی حرفه‌ای پر فراز و نشیب شوهرش، حضوری کاملاً حمایتگر داشته است.

اندکی پس از ازدواج، دوستی نزدیک فروید با ویلهلم فلیس[۱۵]، پزشک برلینی آغاز شد، نقش او در رشد و توسعه روانکاوی بحث‌های گسترده‌ای برانگیخته است. در طول ۱۵ سال دوستی آنها، فلیس مخاطبی ارزشمند برای جسورانه‌ترین ایده‌های فروید بود. اعتقاد فروید به جنسیت دوگانه[۱۶] انسان، ایده‌های او در مورد نواحی شهوت‌زای بدن، و شاید حتی نسبت دادن سکسوالیته به نوزادان ممکن است تحت تاثیر دوستی آنها بیان شده باشد.

پس از بازگشت از پاریس، همکاری فروید با پزشکی به نام ژوزف بروئر[۱۷] موجب تاثیراتی شد که کمتر بحث‌برانگیز بودند. فروید به شیوه بالینی در نوروپسیکولوژی روی آورد و مطب او در برگاس ۱۹ به مدت تقریباً نیم قرن به عنوان اتاق مشاوره او باقی ماند. قبل از اینکه همکاری آنها آغاز شود، در اوایل دهه ۱۸۸۰، بروئر یک بیمار به نام برتا پاپنهایم[۱۸] –یا آنطور که در منابع نوشتاری آمده است، «آنا او»- را که مبتلا به انواع علائم هیستریک بود، معالجه کرده بود. بروئر به جای استفاده از تلقین هیپنوتیزم که شارکو انجام می‌داد، به بیمار اجازه داد تا وارد حالتی شبیه به اتوهیپنوتیزم شود و در آن حالت او در مورد تظاهرات اولیه‌ی علائم خود صحبت کند. بروئر در کمال تعجب مشاهده نمود که ظاهراً همین بیان شفاهی باعث کاهش فشار آن علائم بر بیمارش شدند (اگر چه تحقیقات بعدی در مورد ماندگاری تسکین علائم تردید ایجاد کرده است). به نظر می‌رسید که «معالجه گفتاری»[۱۹] بروئر یا آن طور که آنا او. آن را «دودکش روبی»[۲۰] نامیده است، تاثیری شگفت‌انگیز در ایجاد برون‌ریزی هیجانی، یا تخلیه انسداد هیجانی فروخورده در ریشه رفتار آسیب‌شناختی داشته باشد.

محدودیت دسترسی به ادامه‌ی مطلب

دسترسی کامل به محتوای تخصصی تداعی صرفاً برای اعضای ویژه‌ی تداعی در نظر گرفته شده است.

با عضویت در تداعی و فعال کردن عضویت ویژه‌ به امکان مطالعه‌ی آنلاین این مقاله و تمام مقالات تداعی که در حال حاضر بیش از ۴۰۰ مقاله‌ی تخصصی شامل نظریات روانکاوی، رویکردهای مختلف، تکنیک‌های بالینی و مواردی از این دست است دسترسی ‌خواهید یافت. عضویت ویژه فقط برای مطالعه‌ی آنلاین در سایت است و امکان دانلود پی‌دی‌اف با عضویت ویژه وجود ندارد. اگر نیاز به پی‌دی‌اف مقالات دارید، آنها را بایستی جداگانه تهیه کنید.

در این صفحه می‌توانید پلن‌های عضویت ویژه را مشاهده کنید و از این صفحه می‌توانید نحوه‌ی فعال کردن عضویت ویژه را ببینید.

اگر اکانت دارید از اینجا وارد شوید.

اگر اکانت ندارید از اینجا ثبت‌نام کنید.

مجموعه مقالات پیرامون فروید
0 کامنت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×Close search
Search
×