چشمانداز روانشناسی خود
چشمانداز روانشناسی خود
در جمعآوری دادههای خام روانکاوی، تمرین جالبی است که ببینیم آیا ممکن است تداعیِ واقعاً آزادی از سوی بیمار وجود داشته باشد. این مورد ویژه بر اساس یک مدل یا نظریه بالینی خاص اجرا شده است، و محتوای ادغام شده قاعدتاً باید منعکس کننده آن باشد. روانکاو و بیمار در یک دیالوگ شرکت دارند، و هر تبادلی از هر نوع که باشد در خدمت هدایت یا تنظیم مجدد این فرایند است. اما مهم نیست که نیت روانکاو تا چه اندازه متمرکز بوده یا محتوا تا چه حد محدود به نظر میرسد، این علامت مشخصهی هر نظریهی جایگزین ارزشمندی است که قادر به درک محتوایی باشد که نه تنها با اصول آن سازگار است بلکه همچنین در خدمت بسط عقاید فرد قرار داشته و بنابراین توضیحی جامعتر ارائه میدهد.
روانشناسی خود تحلیلی این محتوای تحلیلی را با هدف توانا ساختن فرد برای این که به آسانی دیالکتیک میان این بیمار ناراحت و روانکاو درماندهاش را به واسطه آنچه امیدواریم به موجب آن یک ابزار مضاعف برای درک باشد، دنبال نماید. بیگمان راحت است که بگوییم این یک روانکاوی ناموفق یا ضعیف است و باید به شیوههای مختلف بهتر انجام میشد. همچنین راحت است بگوییم که همه چیز خوب پیش میرود و در واقع، روزنهی امیدی وجود دارد. فکر میکنم حداقل یک مدل بالینی دیگر باید این روانکاوی را به شیوهای که در غیر آن صورت امکانپذیر نمیبود توضیح دهد و بنابراین هم تصویری از روانکاو و هم تصویری از بیمار ارائه نماید که به القاب منفی متوسل نشود، نه برای بیماران (مثل مقاومت یا سرکشی)، و نه برای روانکاوان (مثل گیر کردن در انتقال متقابل).
برای در نظر گرفتن بیمار، در ابتدا احتمالاً همهی ما میتوانیم با تجربهی او به عنوان یک زن که احساس میکند مورد خیانت قرار گرفته و ناراحت است و ظاهراً نمیتواند به یک زندگی موفق دست یابد، همدلی کنیم. به نظر میرسد روانکاو نیز با کودکی او بیشباهت نیست؛ مثل مورد انتقاد قرار گرفتن برای دادن پاسخهای اشتباه یا شکست در بازشناسی برای کاری که به خوبی انجام شده است. او ادعا میکند که یکه و تنهاست، کسی قدر او را نمیداند و رو به افول است. تلاش زیادی نمیخواهد که بگوییم این بیمار ناراحتی خود را با روانکاوش، که در انتقال او یک شریک منفعل باقی مانده و انتظار میرود همهی چیزهایی که یک روز بد بوده را خوب کند، بازآفرینی کرده است. این تصویری معمولی از انتقال است، و مجدداً، به مثابه تصویری معمولی از روانکاوی. به نظر میرسد چنین تصویری تنها نیازمند این است که بیمار آرزوی خود را مبنی بر این که روانکاو جهان بیچارگی او را دگرگون کرده و درست کند، کنار بگذارد. به محض این که بیمار با واقعیت زندگی مواجه شود، «سرزنش قضاوتگرایانهای» را اتخاذ خواهد کرد که فروید (۱۹۱۵a) فکر میکرد نِوروز که در حال تحلیل آزاد است آن را به کار خواهد گرفت. فکر میکنم این امر با این ادعا که روانکاوی باید با رنج به پایان برسد نه لذت، همانند است (کرینت، ۱۹۸۱). از نقطه نظر روانکاو واضح است که او قویاً تلاش میکند بیمار را قادر سازد تا چیزهایی که نمیخواهد و/یا نمیتواند ببیند را ببیند. به محض این که به چنین دیدگاه یا بینشی دست یابند، میتواند به همین منوال راه خویش را برای رها کردن فانتزیهایی بیابد که قبل از آن که در انتقال پدیدار شوند نمیدانست آنها را دارد.
به همان اندازه که این نگاهی جذاب به این نوع روانکاوی است، خلاف شرح روانکاوی در مراحل اولیه آن نیز هست. به ما گفته شده که زمانی همه چیز خوب در روانکاوی پیش میرود که بیمار به سختی کار کند و بهبود یابد و از این رو روانکاو نیز خشنود شود. به نظر میرسد تغییر در روانکاوی از منبع بیرونی یا مجموعهای از رویدادهای بیرونی نشات گرفته، و این معمایی را ایجاد میکند مبنی بر این که آیا این روانکاوی در واقع دگرگونیهای کودکی بیمار را ردیابی میکرد یا خیر.
روانشناسی خود تحلیلی، مانند کل روانکاوی، این تصور را دارد که یک روانکاوی خوب اجرا شده مسائلی که باید منجر به تعبیر شوند را به نمایش میگذارد. اما زمانی که در این روانکاوی مسائل از مسیر خود منحرف شدند به نظر میرسد تلاش یا ظرفیت کمی برای توجیه این امر در چارچوب یک طرحواره تحولی وجود داشت، بلکه در عوض این تغییر به نظر میرسد که پژواک برخی پیشداوریهای روانکاو درباره «داشتن یک زندگی ناامید کننده در جهان واقعی» بود. از اینجا به بعد -که «بن بست انتقال» نامیده میشود- شاهد بازنمود واضح بیماری هستیم که در تعامل با روانکاوی که به واسطه مجموعهای از اندیشههای نظری، به یک انسان آشفته آسیب میزند، احساس میکند فهمیده نشده است. تا زمانی که فکر کنیم این طبیعی است، یعنی، در همه روانکاویها متداول است یا به طور فردی مناسب است، یعنی با کودکی این فرد ارتباط دارد، باید نتیجه بگیریم که شکستی در درک روانکاو از بیمار وجود داشته است. به باور من این امر صحت دارد، و در اینجا میتوان از مدلی شامل سلفاُبژهها استفاده کرد.
محدودیت دسترسی به ادامهی مطلب
دسترسی کامل به محتوای تخصصی تداعی صرفاً برای اعضای ویژهی تداعی در نظر گرفته شده است.
با عضویت در تداعی و فعال کردن عضویت ویژه به امکان مطالعهی آنلاین این مقاله و تمام مقالات تداعی که در حال حاضر بیش از ۴۰۰ مقالهی تخصصی شامل نظریات روانکاوی، رویکردهای مختلف، تکنیکهای بالینی و مواردی از این دست است دسترسی خواهید یافت. عضویت ویژه فقط برای مطالعهی آنلاین در سایت است و امکان دانلود پیدیاف با عضویت ویژه وجود ندارد. اگر نیاز به پیدیاف مقالات دارید، آنها را بایستی جداگانه تهیه کنید.
در این صفحه میتوانید پلنهای عضویت ویژه را مشاهده کنید و از این صفحه میتوانید نحوهی فعال کردن عضویت ویژه را ببینید.
اگر اکانت دارید از اینجا وارد شوید.
اگر اکانت ندارید از اینجا ثبتنام کنید.
- 1.تأویل درمانی: دیدگاههای روانشناسی خود
- 2.روانشناسی خود از زمان کوهوت
- 3.روانشناسی خود و جنبش روانکاوانه: مصاحبهای با دکتر هاینتس کوهوت
- 4.روانشناسی خود معاصر: مصاحبهای با جیمز فاسهاگی
- 5.روانشناسی خود رواندرمانی حمایتی نیست.
- 6.روانشناسی خود پس از کوهوت
- 7.در باب همدلی | هاینتس کوهوت
- 8.اختلالات خود و درمان آنها | هاینتس کوهوت
- 9.رویکرد روانشناسی خود
- 10.وضعیتهای تروماتیک در بیماران نارسیسیستیک | هاینتس کوهوت
- 11.عواطف و سلفاُبژهها | سایکوپاتولوژی بوردرلاین
- 12.ملاحظات کلی درباب انتقالهای نارسیسیستیک | هاینتس کوهوت
- 13.روانشناسی خود: خاستگاه و مرور کلی
- 14.روانشناسی خود تحلیلی
- 15.چشمانداز روانشناسی خود
- 16.آفرینش خود: رواندرمانی تحلیلی و هنر امکان (مرور کتاب)