ضلع سوم روانکاوی: کار کردن با حقایق بالینی بیناذهنی | تامس آگدن
در این مقاله، دو نمونهی بالینی ارائه شده و سعی شده تا روشهایی شرح داده شود که روانکاو تلاش میکند با آنها ماهیت ویژهی تعامل لحظه به لحظهی تجربهی سوژهای روانکاو، تجربهی سوژهای روانکاویشونده و تجربهی بیناذهنی جفت تحلیلی (تجربهی ضلع سوم روانکاوی) را تشخیص دهد، درک نماید و آن را برای خود و روانکاویشونده، به صورت کلامی معنی کند. بحث بالینی نخست، شرح میدهد که چگونه تجربهی بیناذهنی ایجاد شده توسط جفت تحلیلی، از طریق تجربهی روانکاو از خیالپروریهای[۱] «خودش»، اَشکالی از فعالیت ذهنی که اغلب به نظر میرسد چیزی جز خود-مشغولیتهای نارسیسیستیک، حواسپرتی، نشخوار فکری تکانهای، خیالبافی[۲] و مانند آن نیستند، تا حدی برای روانکاو روشن میشود. گزارش بالینی دوم بر نمونهای تمرکز دارد که در آن، هذیان بدنی روانکاو در کنار تجربیات حسی و فانتزیهای مرتبط با بدن روانکاویشونده، ابزاری اصلی برای روانکاو بوده که به وسیلهی آنها نگرانیهای عمدهای را که (به صورت بیناذهنی) ایجاد میشده، تجربه کرده و معنای آنها را درک کرده است.
و او شاید نمیداند که چه باید کرد، مگر این که در لحظهای زندگی کند که فقط اکنون نیست، بلکه حالِ گذشته است، مگر این که آگاه باشد، نه از آنچه که مُرده، بلکه از آنچه که هنوز زنده است (تی. اس. الیوت، ۱۹۱۹، ص ۱۱).
به مناسبت جشن ۷۵ سالگی تأسیس نشریهی بینالمللی روانکاوی[۳]، سعی خواهم کرد به جنبهای بپردازم که به زعم من «لحظهی حال گذشتهی» روانکاوی است. عقیدهی من این است که وجه مهمی از این «لحظهی حال» برای روانکاوی، ایجاد مفهومسازی تحلیلی ماهیت تعامل سوژهبودگی و بیناسوژگی در محیط تحلیلی و شناسایی مفاهیمی برای تکنیک موجود در این ساختههای مفهومی است.
در این مقاله، محتوای بالینی دو تحلیل را ارائه خواهم داد و سعی خواهم کرد تا برخی از راههایی را که درک تعامل سوژهبودگی و بیناسوژگی (آگدن، a 1992)، (b 1992) از طریق آنها بر عمل روانکاوی و روش به وجود آمدن نظریهی بالینی اثر میگذارد، نشان دهم. همانگونه که خواهید دید، من حرکت دیالکتیک سوژهبودگی و بیناسوژگی را حقیقت بالینی اساسی روانکاوی میدانم که هر نوع تفکر تحلیلی بالینی سعی در تشریح آن با عبارات دقیقتر و سازندهتر از قبل دارند.
مفهوم سوژهی تحلیلی، آنگونه که در کار کلاین و وینیکات توضیح داده شده، به تأکید بیش از پیش بر وابستگی متقابل سوژه و اُبژه در روانکاوی (آگدن، b 1992) منجر شده است. به عقیدهی من منصفانه است اگر بگوییم تفکر روانکاوانهی معاصر در حال نزدیک شدن به نقطهای است که دیگر کسی نمیتواند روانکاو و روانکاویشونده را دو سوژهی جدا از هم بداند که هر یک دیگری را اُبژه در نظر میگیرد. این گمان که روانکاو مانند یک صفحهی سفید و خنثی برای فرافکنی بیمار است، در مفاهیم فعلی فرآیند تحلیلی از اهمیت کمتری برخوردار است.
در طول پنجاه سال گذشته، روانکاوان دیدگاه خود را نسبت به روش کارشان تغییر دادهاند. اکنون بسیاری از آنها پذیرفتهاند که تفسیر، به جای این که با توجه به پویاییهای درونروانی بیمار صورت گیرد، باید بر اساس تعامل بیمار و روانکاو در سطحی درونروانی انجام شود (اُشونسی[۴]، ۱۹۸۳، ص ۲۸۱)[۵].
در برداشت خود من از بیناسوژگی تحلیلی تأکید اصلی بر ماهیت دیالکتیک آن است (آگدن، ۱۹۷۹)، (۱۹۸۲)، (۱۹۸۵)، (۱۹۸۶)، (۱۹۸۸)، (۱۹۸۹). این ادراک شرح و تفصیلی از عقیدهی وینیکات است که میگوید: «چیزی به عنوان نوزاد [مستقل از مراقبت مادر] وجود ندارد» (ذکر شده در وینیکات، ۱۹۶۰، ص ۳۹، پانویس). به عقیدهی من، در یک موقعیت تحلیلی، چیزی به عنوان روانکاویشونده جدا از رابطه با روانکاو و چیزی به اسم روانکاو مستقل از رابطه با روانکاویشونده وجود ندارد. فکر میکنم که وینیکات اظهاراتش را عمداً ناتمام گذاشته. فرض او بر این است که دیگران خواهند فهمید که این عقیده که چیزی به عنوان نوزاد وجود ندارد، به طرز بازیگوشانهای اغراقآمیز و جزئی از یک گفتهی متناقض طولانیتر است. از چشماندازی دیگر (از دیدگاه «قطب» دیگر این پارادوکس)، بدیهی است که نوزاد و مادری وجود دارند که دو وجود فیزیکی و روانی مستقل را تشکیل میدهند. وحدت مادر-نوزاد در تنشی پویا با مادر و نوزاد در مجزا بودنشان همزیستی دارد.
محدودیت دسترسی به ادامهی مطلب
دسترسی کامل به محتوای تخصصی تداعی صرفاً برای اعضای ویژهی تداعی در نظر گرفته شده است.
با عضویت در تداعی و فعال کردن عضویت ویژه به امکان مطالعهی آنلاین این مقاله و تمام مقالات تداعی که در حال حاضر بیش از ۴۳۰ مقالهی تخصصی شامل نظریات روانکاوی، رویکردهای مختلف، تکنیکهای بالینی و مواردی از این دست است دسترسی خواهید یافت. عضویت ویژه فقط برای مطالعهی آنلاین در سایت است و امکان دانلود پیدیاف با عضویت ویژه وجود ندارد. اگر نیاز به پیدیاف مقالات دارید، آنها را بایستی جداگانه تهیه کنید.
در این صفحه میتوانید پلنهای عضویت ویژه را مشاهده کنید و از این صفحه میتوانید نحوهی فعال کردن عضویت ویژه را ببینید.
اگر اکانت دارید از اینجا وارد شوید.
اگر اکانت ندارید از اینجا ثبتنام کنید.
- 1.در باب آموزش روانکاوی | تامس آگدن
- 2.نگارش روانکاوانه بهمثابه یک فرم داستانی | تامس آگدن
- 3.خوانش بیون | تامس آگدن
- 4.خوانش لووالد: بازاندیشی در اُدیپ | تامس آگدن
- 5.تأملاتی در باب کاربست روانکاوی | تامس آگدن
- 6.این هنر روانکاوی: رؤیت رؤیاهای نادیده و گریههای قطع شده | تامس آگدن
- 7.در باب زبان و حقیقت در روانکاوی | تامس آگدن
- 8.مفهوم روابط اُبژهای درونی | تامس آگدن
- 9.خوانش تازهای از ریشههای نظریهی روابط اُبژهای | تامس آگدن
- 10.رویابینیِ جلسهی روانکاوی: یک مقالهی بالینی | تامس آگدن
- 11.دیالوگ روانکاوانه | ماتریس ذهن
- 12.دربارهی همانندسازی فرافکنانه | تامس آگدن
- 13.دربارهی روانکاو شدن | تامس آگدن و گلن گابارد
- 14.ضلع سوم روانکاوی: کار کردن با حقایق بالینی بیناذهنی | تامس آگدن
- 15.ترس از فروپاشی و زندگی نزیسته | تامس آگدن
- 16.چگونه توماس آگدن روانکاو، خودِ واقعیاش را در داستان یافت؟
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
ممنون از تلاشهای شما برای اشاعه و ترویج روانکاوی.
یک نکته در مورد ترجمههای سایت به نظرم رسیده که امیدوارم مورد توجه قرار گیرد و باعث شود مطالب بیش از پیش عالی شوند؛ و آن این که گاه ساختار جملات انگلیسی میماند، امری که خواندن متن را دشوار میکند. مثلا جمله زیر کاملا نارساست و مراجعه به متن اصلی را واجب میکند:
«بحث بالینی نخست، شرح میدهد که چگونه تجربهی بیناسوژگانی ایجاد شده توسط جفت تحلیلی، از طریق تجربهی روانکاو از خیالاندیشیهای[۱] «خودش»، اَشکالی از فعالیت ذهنی که اغلب به نظر میرسد چیزی جز خود-مشغولیتهای نارسیسیستیک، حواسپرتی، نشخوار فکری تکانهای، خیالبافی[۲] و مانند آن نیستند، تا حدی برای روانکاو روشن میشود»
ممنون از مشارکتتان
این جملهای که منشن کردهاید در چکیدهی مقاله است که نویسنده چکیدهی تمام مفاهیمی که قرار است در متن توضیح دهد را یکجا آورده است که بعضی از آنها مفاهیم غریبی هستند که نیاز به توضیح در متن دارد. برای مثال خیالاندیشی (مابه ازای reverie) و خود-مشغولیتهای نارسیسیستیک. همین جمله را دشوار کرده است. وگرنه به طور کلی تامس آگدن خیلی سخت نمینویسد. مفاهیم سخت استفاده میکند ولی نسبتاً ساده مینویسد. احتمالاً همین باعث شده رو به داستاننویسی هم بیاورد.
دربارهی ترجمههای دیگر ما نمیدانیم منظورتان کدام مقالهها هستند، ما میدانیم از بین حدوداً ۲۰۰ مقالهای که تاکنون ترجمه کردهایم ۲ یا ۳ مقاله خوب ترجمه نشدهاند و نزدیک به ۱۰ مقالهمان نیاز به ویرایش دوباره دارد و مترصد فرصتی هستیم که آنها را بازویراستاری کنیم، ولی در مورد مقالههای بخش آموزش روانکاوی ما حساس هستیم. برای مثال ما برای پیدا کردن معادل «intersubjective» از بیش از ۲۰۰ متخصص در یک گروه تخصصی و از سه مترجم حرفهای نظرخواهی کردهایم که همین موجب شده فرایند ویرایش این مقاله خیلی به طول بیانجامد. منظور اینکه ما وسواس داریم سر ترجمهها، و خیلی طبیعی است که گاهی ممکن است مواردی پیش آید که محبوبمان نبوده ولی مجبور بودهایم که استفاده کنیم. ضمن اینکه ترجمهی متون روانکاوی خیلی سخت است (به طور کلی ترجمه متون علوم انسانی خیلی سخت است) و باید همهی جوانب را در نظر گرفت.