خوانش تازهای از ریشههای نظریهی روابط اُبژهای | تامس آگدن
خوانش تازهای از ریشههای نظریهی روابط اُبژهای
نویسنده خوانشی از “ماتم و مالیخولیا”[۱]ی فروید ارائه میدهد که در آن نهتنها ایدههایی را که فروید معرفی میکرد، بلکه نحوهی اندیشیدن/نوشتن او را در این اثر جریانساز بررسی مینماید. نویسنده نشان میدهد که فروید چگونه از کاوش خود در عملکرد ناهشیار ماتم و مالیخولیا برای ارائه و بررسی برخی از اصول اساسی یک مدل بازنگریشده از ذهن (که بعدها “نظریهی روابط اُبژهای” نام گرفت) استفاده کرد. اصول اساسی این مدل بازنگریشده که در اثر نوشتهشده در سال ۱۹۱۷ معرفی شد، عبارتند از: (۱) این ایده که ناهشیار تا حد زیادی حول روابط اُبژهی درونی و مستحکم بین بخشهای جداشده و جفتشدهی ایگو تنظیم شده است؛ (۲) این مفهوم که با کمک جایگزینیِ رابطهی اُبژهی خارجی با یک رابطهی اُبژهی درونی خیالی و ناهشیار، میتوان از درد روانی مصون ماند؛ (۳) این ایده که پیوستگیهای آسیبشناختی عشقِ آمیخته با نفرت از قویترین پیوندهایی است که اُبژههای درونی را به اُبژهای دیگر، در حالتی از اسارت متقابل[۲]، مقید میکند. (۴) این مفهوم که آسیبشناسی روانی روابط اُبژهی درونی اغلب مستلزم استفاده از تفکر همهتوان است، بهحدی که گفتگوی بین دنیای اُبژهی درونی ناهشیار و دنیای تجربهی حقیقی با اُبژههای بیرونی واقعی را قطع کند؛ و (۵) این ایده که دوسوگرایی در روابط بین اُبژههای درونی ناهشیار نهتنها تعارض عشق و نفرت، بلکه تعارض بین تمایل به ادامهی زنده بودن در روابط اُبژهای و میل به هماهنگ بودن با اُبژههای درونی مُرده را نیز در برمیگیرد.
واژههای کلیدی: ماتم، مالیخولیا، افسردگی، نارسیسیزم، همانندسازی
بعضی نویسندهها آنچه را که فکر میکنند، مینویسند؛ نویسندههای دیگر به آنچه که مینویسند، فکر میکنند. به نظر میرسد گروه دوم فکر کردن را در همان کار نوشتن انجام میدهند، انگار که افکار از پیوند قلم و کاغذ پدیدار میشوند و اثر همچنان که نوشته میشود، به طرز شگفتآوری نمایان میشود. فروید در بسیاری از مهمترین کتابها و مقالاتش، از جمله “ماتم و مالیخولیا” (a1917) از نویسندگان گروه دوم بود. فروید در این آثار هیچ تلاشی برای پنهانکاری نمیکند، برای مثال، آغازهای نادرستش، تردیدهایش، واژگونیهای تفکراتش (که اغلب در اواسط جمله رخ میدهند)، و کنار گذاشتن ایدههایی که در حال حاضر مجابکننده هستند، چون به نظرش بیش از حد نظری و فاقد اساس بالینی کافی بودند، هیچکدام را پنهان نمیکند.
میراثی که فروید به جا گذاشت، فقط مجموعهای از ایدهها نیستند، بلکه چیزی است که به اندازهی آن ایدهها مهم و از آنها جدانشدنی است، یعنی روش جدیدی برای تفکر در مورد تجربهی انسانی که شکل جدید و بسیار مهمی از سوژهبودگی انسانی را نمایان کرد. هر یک از نوشتههای او در زمینهی روانکاوی، از این نظر، همزمان توضیحی برای مجموعهای از مفاهیم و اثباتی برای روش جدید تفکر دربارهی خودمان و تجربهی خودمان است.
به دو دلیل تصمیم گرفتم نگاهی از نزدیک به “ماتم و مالیخولیا”ی فروید بیندازم. اول این که، من این اثر را یکی از مهمترین آثار فروید میدانم، چون برای اولین بار به نحوی روشمند خطی فکری را ایجاد کرد که بعدها “نظریهی روابط اُبژهای”[۳] نام گرفت (فیربرن، ۱۹۵۲). این خط فکری در شکلگیری روانکاوی از سال ۱۹۱۷ به بعد نقش مهمی ایفا کرده است. دوم این که، متوجه شدهام که پرداختن به نوشتار فروید از نزدیک، به هنگام نوشتنِ “ماتم و مالیخولیا” فرصت فوقالعادهای فراهم میکند که نهتنها به تفکر فروید گوش دهیم بلکه علاوه بر آن از طریق این نوشته، به همراه او وارد فرایند این تفکر شویم. به این ترتیب، خواننده میتواند چیزهای زیادی در مورد ویژگیهای بارز این شکل جدید تفکر (و سوژهبودگیِ منتج از آن) که فروید در این مقاله در حال خلق آن بود، یاد بگیرد.[۴]
فروید “ماتم و مالیخولیا” را در اوایل سال ۱۹۱۵، دورهای که برایش پر از تحولات بزرگ فکری و احساسی بود در کمتر از سه ماه نوشت. اروپا در گیرودار جنگ جهانی اول بود. دو پسر فروید، با وجود مخالفت او برای خدمت سربازی داوطلب شدند و در خط مقدم جنگیدند. فروید در همان زمان درگیر تحریک فکری شدید بود. در سالهای ۱۹۱۴ و ۱۹۱۵، ۱۲ مقاله نوشت که نمایانگر اولین بازنگری بزرگ او در تئوری روانکاوی از زمان چاپ تفسیر رویاها (۱۹۰۰) بود. قصد او این بود که این مقالات را در قالب کتابی با عنوان مقدماتی بر فراروانشناسی[۵] منتشر کند. او امیدوار بود این مجموعه “مبنای نظری پایداری برای روانـکاوی فراهم کند” (فروید، به نقل از استرِیچی، ۱۹۵۷، ص ۱۰۵).
در تابستان ۱۹۱۵، فروید به فرنتسی نوشت: «دوازده مقاله، میشود گفت، آمادهاند» (گی، ۱۹۸۸، ص ۳۶۷). همانطور که از عبارت “میشود گفت”[۶] برمیآید، فروید نسبت به چیزهایی که نوشته بود، بدگمان بود. تا به امروز فقط پنج تا از این مقالات -که همگی مقالاتی پیشتاز بودند- منتشر شدهاند: “غرایز و دگرگونیهای آنها”، “واپسرانی”[۷] و “ناهشیار”، در سال ۱۹۱۵ در مجلات به چاپ رسیدند. “ضمیمهی فراروانشناختی بر تئوری رویاها”[۸] و “ماتم و مالیخولیا”، با این که در سال ۱۹۱۵ کامل شده بودند، تا سال ۱۹۱۷ چاپ نشدند. فروید هفت مقالهی دیگر را نابود کرد، به فرنتسی گفته بود این مقالات “سزاوار حذف و خاموشی هستند” (گی، ۱۹۸۸، ص ۳۷۳). هیچ یک از این مقالات حتی به نزدیکترین دوستانش هم نشان داده نشدند. دلایل فروید برای “مسکوت گذاشتن” این مقالات همچنان از رازهای تاریخ روانکاوی هستند.
در بحثی که در ادامه میآید، پنج بخش از متن “ماتم و مالیخولیا” را برگزیدهام که هر کدام در درک تحلیلی عملکرد ناهشیار ماتم و مالیخولیا نقشی مؤثر دارند؛ همزمان، روش فروید را در استفاده از اکتشاف ظاهراً کانونی این دو حالت روانشناختی به عنوان ابزاری برای معرفی -هم ضمنی و هم صریح- مبناهای تئوری روابط اُبژهی درونی ناهشیار بررسی میکنم.[۹]
I
صدای منحصربهفرد فروید در جملهی آغازین “ماتم و مالیخولیا” طنینانداز میشود: «از آنجا که ما رویاها را به عنوان پیشالگویی در زندگی بهنجار اختلالهای روانی نارسیسیستیک به کار بردهایم، اکنون تلاش خواهیم کرد با مقایسهی مالیخولیا با تأثیر بهنجار ماتم، ماهیت مالیخولیا را کمی روشنتر کنیم» (ص ۲۴۳).
صدایی که از نوشتار فروید به گوشمان میرسد، به طرز چشمگیری در تمام بیست و سه جلد ویرایش استاندارد ثابت است. این صدایی است که هیچ روانکاو دیگری با آن ننوشته است، چون هیچ روانکاو دیگری حق آن را نداشته است. صدایی که فروید خلق میکند، صدای پدر بنیانگذار یک رشتهی جدید است.[۱۰] در همین جملهی آغازین، چیزی بسیار استثنایی میتوان شنید که ما مرتب آن را در خوانش آثار فروید نادیده میگیریم: در طول بیست سال پیش از نوشتن این جمله، فروید نهتنها یک سیستم مفهومی انقلابی خلق کرده، بلکه خود زبان را هم تغییر داده بود. مشاهدهی این که تقریباً هر کلمه از این جملهی آغازین، به دست فروید، معنایی جدید و مجموعهای جدید از روابط نهتنها با هر کلمه در این جمله بلکه با کلمات بیشمار این زبان در کل به دست آورده، به نظر من مبهوتکننده است. برای مثال، کلمهی “رویاها” که شروع کنندهی جمله است، واژهای است که لایههایی غنی از معنا و رمز و راز با خود دارد که تا پیش از انتشار تفسیر رویاها (۱۹۰۰) وجود نداشتند. در این واژه که یک بار دیگر توسط فروید خلق شد، اشارههایی به موارد زیر متمرکز شدهاند: (۱) دریافتی از یک دنیای درونی ناهشیار و واپسراندهشده که با قدرت اما غیرمستقیم بر تجربهی آگاهانه نیرو وارد میکند و برعکس؛ (۲) دیدگاهی که میل جنسی از زمان تولد حاضر است و در غرایز جسمانیای ریشه دارد که خود را با تمایلات ناهشیار و جهانیِ زنا با محارم، فانتزیهای مربوط به پدرکشی و ترس از تلافی آن به شکل ناقص کردن اندامهای جنسی بروز میدهند؛ (۳) پذیرفتن نقش رویابینی به عنوان گفتگویی اساسی بین جنبههای ناهشیار و پیشآگاه خودمان؛ و (۴) مفهومسازی مجدد و بنیادی از نمادشناسی انسانی -همزمان جهانی و بهشدت ویژهخویانه[۱۱] نسبت به داستان زندگی هر فرد. البته این فهرست فقط گزیدهای از معناهایی است که کلمهی “رؤیا” -وقتی دوباره توسط فروید ساخته شد- تداعی میکند.
به همین ترتیب، کلمات “زندگی بهنجار”، “اختلالات روانی” و “نارسیسیستیک” با هم و با واژهی “رؤیا” به گونهای صحبت میکنند که مسلماً بیست سال پیش از آن نمیتوانست اتفاق افتاده باشد. نیمهی دوم جمله نشان میدهد که دو کلمهی دیگری که بیانگر جنبههایی از تجربهی انسانی هستند، در این مقاله از نو ساخته خواهند شد: “ماتم” و “مالیخولیا”.[۱۲]
منطق استدلال اصلی “ماتم و مالیخولیا” زمانی شروع به آشکار شدن میکند که فروید ویژگیهای روانشناختی ماتم را با این نوع ویژگیهای مالیخولیا مقایسه میکند: هر دو واکنشهایی به فقدان هستند و شامل “رویگردانیهای شدید از نگرش بهنجار به زندگی” میشوند (ص ۲۴۳)[۱۳]. در مالیخولیا، فرد دچار اندوه عمیقاً دردناک، قطع علاقه به دنیای بیرون، از دست دادن توانایی دوست داشتن، خودداری از تمام فعالیتها میشود، همینطور پایین آمدن احساسات مربوط به عزتنفس بهحدی که با سرزنشِ خود و ناسزاگویی به خود بروز مییابد و با انتظار توهمآمیز برای مجازات به اوج خود میرسد (ص ۲۴۴).
فروید خاطرنشان میکند که همین ویژگیها ماتم را مشخص میکنند ـ با یک استثنا: “اخلال در عزتنفس”. خواننده سپس فقط با نگاه به گذشته خواهد فهمید که تمام وزن فرضیهای که فروید در این مقاله مطرح میکند، در این اظهارنظر ساده است که تقریباً به صورت گذرا گفته میشود: “اخلال در عزتنفس در ماتم وجود ندارد؛ غیر از این تمام ویژگیها یکسان هستند” (ص ۲۴۳). همانطور که در رمانهای کارآگاهی خوب میبینیم، تمام سرنخها برای رمزگشایی جنایت در واقع از همان اول جلوی چشم قرار دارند.
محدودیت دسترسی به ادامهی مطلب
دسترسی کامل به محتوای تخصصی تداعی صرفاً برای اعضای ویژهی تداعی در نظر گرفته شده است.
با عضویت در تداعی و فعال کردن عضویت ویژه به امکان مطالعهی آنلاین این مقاله و تمام مقالات تداعی که در حال حاضر بیش از ۴۰۰ مقالهی تخصصی شامل نظریات روانکاوی، رویکردهای مختلف، تکنیکهای بالینی و مواردی از این دست است دسترسی خواهید یافت. عضویت ویژه فقط برای مطالعهی آنلاین در سایت است و امکان دانلود پیدیاف با عضویت ویژه وجود ندارد. اگر نیاز به پیدیاف مقالات دارید، آنها را بایستی جداگانه تهیه کنید.
در این صفحه میتوانید پلنهای عضویت ویژه را مشاهده کنید و از این صفحه میتوانید نحوهی فعال کردن عضویت ویژه را ببینید.
اگر اکانت دارید از اینجا وارد شوید.
اگر اکانت ندارید از اینجا ثبتنام کنید.
- 1.در باب آموزش روانکاوی | تامس آگدن
- 2.نگارش روانکاوانه بهمثابه یک فرم داستانی | تامس آگدن
- 3.خوانش بیون | تامس آگدن
- 4.خوانش لووالد: بازاندیشی در اُدیپ | تامس آگدن
- 5.تأملاتی در باب کاربست روانکاوی | تامس آگدن
- 6.این هنر روانکاوی: رؤیت رؤیاهای نادیده و گریههای قطع شده | تامس آگدن
- 7.در باب زبان و حقیقت در روانکاوی | تامس آگدن
- 8.مفهوم روابط اُبژهای درونی | تامس آگدن
- 9.خوانش تازهای از ریشههای نظریهی روابط اُبژهای | تامس آگدن
- 10.رویابینیِ جلسهی روانکاوی: یک مقالهی بالینی | تامس آگدن
- 11.دیالوگ روانکاوانه | ماتریس ذهن
- 12.دربارهی همانندسازی فرافکنانه | تامس آگدن
- 13.دربارهی روانکاو شدن | تامس آگدن و گلن گابارد
- 14.ضلع سوم روانکاوی: کار کردن با حقایق بالینی بیناذهنی | تامس آگدن
- 15.ترس از فروپاشی و زندگی نزیسته | تامس آگدن
- 16.چگونه توماس آگدن روانکاو، خودِ واقعیاش را در داستان یافت؟