کارایی رواندرمانی تحلیلی
کارایی رواندرمانی تحلیلی
شدلر در این مقاله به مرور فراتحلیلهای انجام شده برای بررسی کارآیی درمان روانپویشی در مقایسه با رویکردهای دیگر میپردازد. به طور خلاصه شدلر نتیجه میگیرد که شواهد تجربی از کارآیی درمان روانپویشی حمایت میکند. اندازه اثرهایی که برای درمان روانپویشی گزارش شده است به همان اندازهای است که برای درمانهای دیگر گزارش شده است. به علاوه، بیمارانی که به درمان روانپویشی روی آوردهاند، دستاوردهای درمانی خود را حفظ میکنند و بعد از اتمام درمان آن را توسعه میدهند. در نهایت، اثرگذاری درمانهای غیر تحلیلی تا حدی به این خاطر است که متخصصهای بالینی ماهر، تکنیکهایی به کار میبرند که برای مدتی طولانی در مرکز نظریه و عمل درمان روانپویشی قرار داشته است. این باور که رویکردهای روانپویشی فاقد پشتوانه تجربی هستند با شواهد علمی موجود مطابقت ندارد و ممکن است به انتشار انتخابی یافتههای پژوهشی مربوط باشد.
مقاله با بحث درباره بدفهمیهایی که درباره روانکاوی وجود دارد آغاز میشود. شدلر بیان میکند علیرغم اینکه روانکاوی در صد و چند سال سپری شده تحول زیادی پیدا کرده است بسیاری هنوز روانکاوی را مترادف با فرضیههای فروید میدانند. امروزه میتوان از روانکاوی معاصر (یا رواندرمانی تحلیلی) در مقابل روانکاوی سنتی سخن گفت. بنابراین لازم است ابتدا ویژگیهای آنچه به طور امروزی روانکاوی نامیده میشود به طور مشخص تشریح گردد، آن وقت درباره وجود حمایت تجربی از آن قضاوت شود. شدلر هفت ویژگی را ذکر میکند که رواندرمانی تحلیلی را از رویکردهای دیگر متمایز میکند:
- تمرکز بر عاطفه و جلوههای هیجانی
- کنکاش در اقداماتی که افراد برای خودداری از افکار و هیجانهای آزاردهنده انجام میدهند.
- شناسایی تمها و الگوهای تکرارشونده
- بحث تجربیات گذشته
- تمرکز بر روابط میان فردی
- تمرکز بر رابطه درمانی
- کنکاش در زندگی خیالی افراد
در ادامه مقاله، شدلر به قویترین فراتحلیلهای انجام شده از نظر روششناسی در سالهای اخیر، میپردازد. این پژوهشها از کارآیی بالای روانکاوی در کاهش علایم روانی بیماری و افزایش توانمندیهای شخصی و اجتماعی حکایت میکنند. نکته قابل توجه این است که با فاصله گرفتن از اتمام درمان، دستاوردهای درمانی روانکاوی افزایش مییابد ولی دستاوردهای سایر رویکردها از جمله درمانهای دارای پشتوانه تجربی، میل به کاهش دارند.
در مقایسه با CBT، روانکاوی اندازه اثر بیشتری برای درمان اختلالات شخصیت دارد. در مطالعه بسیار قابل توجهی که درباره درمان اختلال شخصیت مرزی در سال ۲۰۰۷ ارائه شد، رواندرمانی تحلیلی علاوه بر اینکه در رسیدن به مقاصد درمانی با DBT برابر یا برتر بود در فرایندهای درونروانی که گفته میشود تغییر علایم در BPD را میانجیگری میکند تغییر ایجاد میکند.
در ادامه، شدلر اظهار میکند که محدودیت اساسی مطالعات مربوط به نتیجه درمانی، عدم تناسب میان اهداف رواندرمانی تحلیلی و آن چیزی است که به طور معمول به عنوان نتیجه رواندرمانی سنجیده میشود. هدف رواندرمانی تحلیلی این است که علاوه بر تسکین علایم حاد روانی به بیمار کمک کند تا تواناییها و منابع درونیاش را برای دستیابی به یک زندگی بهتر ارتقا دهد. بیشتر مطالعاتی که در این زمینه انجام شده است علامت محور بودهاند و کمتر به این جنبههای مثبت سلامت روانی پرداختهاند. مطالعات محدودی هم که این جنبههای سلامت روان را سنجیدهاند روایی لازم برای این کار را نداشتهاند.
پژوهشها از کارآیی بالای روانکاوی در کاهش علایم روانی بیماری و افزایش توانمندیهای شخصی و اجتماعی حکایت میکنند. نکته قابل توجه این است که با فاصله گرفتن از اتمام درمان، دستاوردهای درمانی روانکاوی افزایش مییابد ولی دستاوردهای سایر رویکردها از جمله درمانهای دارای پشتوانه تجربی، میل به کاهش دارند.
اما جذابترین بخش مقاله شدلر به این بحث اختصاص دارد که این فرایندهای روانکاوی است که در دیگر درمانها موفقیت درمانی آنها را پیشبینی میکند. با این مقدمه که محتوای فعال درمان ضرورتا آنهایی نیست که مدل نظری و درمانی مربوط به آن فرض میگیرد، بحث تحلیل کیفی محتوای رویکردهای رواندرمانی پیش کشیده میشود. بر خلاف آنچه تصور میشود محتمل است که در هر درمان، تکنیکها و فرایندهای مختص به درمانهای دیگر وارد عمل شود. به همین منظور مطالعاتی انجام شده است که با تفکیک آنچه به طور تیپیک به نام درمان شناختی-رفتاری شناخته میشود از آنچه مختص به روانکاوی است، به بررسی کیفی آنچه در خلال درمان در واقع انجام میگیرد پرداختهاند. در نتایج این پژوهشها اجماع نظر وجود دارد که مولفههای درمانی روانتحلیلی، موفقیت درمانی را پیشبینی میکند نه مولفههای درمانی شناختی-رفتاری. به عبارت دیگر بخش قابل توجهی از موفقیت CBT مدیون فرایندها و تکنیکهای روانکاوی است.
این مقاله با عنوان «The Efficacy of Psychodynamic Psychotherapy» در سایت American Psychologist منتشر شده و توسط صلاحالدین اسمعیلی ترجمه شده و در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۹۷ در بخش آموزش وبسایت گروه روانکاوی تداعی منتشر شده است. |
- 1.ماهیت کنش درمانی روانکاوی
- 2.رویکردهای تکنیکی برای نفرت انتقالی در تحلیل بیماران مرزی
- 3.از فروید تا لکان: پرسشی در باب تکنیک
- 4.تعارض و نقص: اشارات تکنیکی آن
- 5.تفسیر بیمار-محور و روانکاو-محور
- 6.گوش دادن تحلیلی به عنوان کارکرد نگهدارندهی بخشهای ازهمگسستهی بیمار
- 7.چه بر سر رواننژندی آمد؟
- 8.«کالبد تهی»: مادر مرده، کودکِ مرده، تحلیلگرِ مرده
- 9.جوانب اخلاقی خودافشایی در رواندرمانی
- 10.تعامل مادر-کودک در دوران جدایی-تفرد
- 11.وقتی کلمات بیان نمیشوند: پلی فراتر از سکوت
- 12.وقتی تحلیلگر احمق میشود!
- 13.دربارهی موضع افسردهوار
- 14.مَکس ایتینگون
- 15.دربارهی موضع پارانوئید-اسکیزوئید
- 16.رفتار تسهیلکنندهی انتقالی
- 17.روانکاوی و فرهنگ
- 18.وقتی که بدن به تو خیانت میکند.
- 19.انیشتین، زمان و ناهشیار
- 20.پیرامون نژادپرستی | دوام آوردن در برابر نفرتورزی و مورد نفرت واقع شدن
- 21.رویاهای کودکی و تئاترهای درونی
- 22.معنای سکوت بیمار
- 23.مرزهای تحلیلی و فضای انتقالی
- 24.سکوت و صمیمیت
- 25.کارایی رواندرمانی تحلیلی
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.
بسیار هم عالی که مختصر و مفید توضیح دادید
و کاش در مواردی که ادعاهایی پیرامون برتری رویکردی بر دیگری عنوان شده شواهد علمی را هم در خلاصه تان میاوردید ممنون